"You belong to me Jimin, feed that in your head " - Jungkook Where Jimin tries hard to stay away from Jungkook, but fails. Highest ranking : #1 in jikook #1 in jeonlous #62 in kookmin #46 in forced marriage #139 in btsjungkook #140 in btsjimin * I don't own any photos.
Two Rich business men are close friends and once their two sons are born they agree to have them get married in the future. will it go as planned? Jikook AU WARNING - MAYBE smut - some violence + language STARTED: June 6th 2019 ENDED: April 18th 2020 NOTICE: I'm currently working on "remaking" this story and and fix...
This is pure brothers ff this is the story about two youngers taking care of there elder brother like baby story contain little cute arguments dominant Taekook fluffy cute stuff punishment ( only spanking ) brothers love mafia jk ceo tae peck on lip is also in this story and brother's can give peck on lip to...
"The Empress of Airmainea." 'I want divorce.' Jimin always was in love with his husband, but felling in love with wrong people is always something which he will regret. 'what about the betray you give me.' "Do I look like, I want to forgive you? Or return to you all?"
"He spilled coffee on Yoongi hyung's shirt and didn't even apologise." Jungkook rolled his eyes. "He doesn't know how to thank someone for helping him." Hoseok said. "When Jin hyung and i went to his house, he didn't even talk to us." Namjoon agreed with them. "He is arrogant and mannerless." Jungkook huffed crossing...
Taehyung gets abused. Jungkook is poor. Jimin is rich. Fate brings them together, and they seem to find comfort in each other.
Omega Park Jimin was still figuring out his life. He wanted to explore. But what came in his life that his father decided to marry him off. To someone he never knew. So, he decided to run away, but only to crash with an unexpected incident... Contents:- *Omegaverse *Fluff *Comedy *Matured contents **The contents inc...
وقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱۴۰۲/۳/۱۵ پایان : .... زمان آپ : جمعه ها این داستان به هیچ وجه واقعی...
سال ها استوار و قوی زندگی کرد تا دوتا توله آلفاش احساس نداشتن والد آلفا رو تجربه نکنند. اما.. اونا نیاز به والد آلفا دارن.. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاپل: ویمینکوک ژانر: عاشقانه.. اسمات.. ددی کینک... انگست... تریسام پایان بندی: هپی اند
و احساس میگوید: آنها عاشق بودند.تنها گناهشان عاشقی و تنها بهشتشان زندگی بود. زندگی ای که خیلی وقت بود به فراموشی سپرده بودنش. شاید در گوشه ای از دنیا زندگی خاموش نامیده شود.. _____________________________ _فراموشم نکن با نگاهی ناخوانا به پسرش چشم دوخت +کدوم شکارچیی طعمه اش رو فراموش میکنه؟ ____________________________...
Jimin a normal student in Seoul University has some secrets. But no one knows about it except two people... A lot of Fluff Mpreg Crossdressing Three some CEO!AU Top! Taehyung Jungkook Bottom! Jimin
Jungkook is the strongest and fastest alpha wolf and vampire to exist. Jungkook is very protective and possessive. And is super rich because his dad is the strongest, scariest, and most powerful mafia boss and Jungkook is the soon to be mafia boss the cops are scared of Jungkook and his dad He is very cold hearted to...
میگن افسانه برگرفته از واقعیتن این حرف همیشه برام خنده دار بوده میگفتم چرته محضه اما الان بهش رسیدم که نه برگرفته از واقعیت هاست اگه ازم بپرسین چطوری بهش ایمان اوردم فقط یک کلام میگم من خود افسانه ام افسانه ای که مسبب ظهورش مرگ پدر و مادرم و حیله گری نزدیکترین افراد به روحم بودن جفتام من امگای یخی ام ((((کاش هیچ و...
+عشق یعنی وقتی یه نفر قلبت و میشکنه و حیرت انگیزه که با قطعه قطعه‌ی قلب شکستت دوستش داری ! جیمین خوناشامی که به عنوان پرستار به عمارت قدرتمند ترین روسای مافیا یعنی جئون جونگ کوک و کیم تهیونگ میره اما حتی تصورشم نمیکرد شخصی که باید ازش محافظت کنه پسر 18ساله شر و شیطونی باشه که هرکاری برای منصرف کردن و استعفا دادنش انجا...
× مثلا میخواین چه غلطی کنین ها؟ تهیونگ روی جیمین خم شد و جلوی صورتش، توی مردمک چشمای عسلی امگا زل زد؛ - یه غلطی که...پارک بزرگو زجر بده 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐬𝐦𝐮𝐭,𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚,𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲, 𝐎𝐦𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬,𝐦𝐩𝐫𝐞𝐠 شروع: 1402/1/4 پایان: 1403/4/17 وضعیت: اتمام یافته
دا ×ستان راجب یه گروه چهار نفرس به اسم (Devils)که متشکل از چهار تا پسر که تازه به مدرسه شبانه روزی چودامدونگ اومدن و یه عضو جدید بهشون اضافه میشه کل مدرسه رو دستشون میچرخونن نه اینکه باباهاشون کله گنده و صاحب مدرسه باشن... نه فقط اونقدری کله خراب و شرن که همه بچه های مدرسه میفهم ن که باید ازشون حساب ببرن حالا چی...
با استرس به دستِ پیرمرد خیره شده بودن. پیر مرد بعد از چندبار بررسی سنگ ها ،از بالای عینکش به زوجی که امیدوارانه بهش چشم دوخته بودن و منتظر نتیجه بودن نگاه کرد. چندبار با خودش مرور کرد که دقیقا چی باید بهشون بگه و کلمات رو تو ذهنش تکرار کرد. ایستاد و گفت "تبریک میگم . زوج خوشبختی خواهید بود. فقط یه نکته ای هستش ک...."...
کاپل اصلی : viminkook کاپل فرعی: سپ،نامجین،هوپمین ژانر: امگاورس،عاشقانه،انتقامی،غمگین پارک جیمین خدایی بود که دو الفا ثانیه به ثانیه، وجب به وجب و با هر نفس پرستشش میکردنند.... جانگکوک اورا مقدس میدانست و تهیونگ بر روی دستان الهه اش بوسه میزد! اما انها نمیدانستند... نمیدانستند شکستن قلب یک الهه چه ها که نمیکند.. اری...
writer:@candymicheal فیک ترجمه ای یه دل سرد و دردسر ساز به اسم جئون جونگکوک یه فاک بوی به اسم کیم تهیونگ یه پولدارِ لوس و خرابکار به اسم پارک جیمین چه اتفاقی میوفته وقتی پدراشون اونارو مجبور به یک ازدواج ناخواسته برای طمع منفعتشون بکنن؟ اونا مثله یک همسر یا همدیگه رفتار میکنن درحالی که با هم زندگی میکنن و چیزی که می...
ژانر : امگاورس _امپرگ _اسمات_تاریخی_تریسام کاپل اصلی : ویمینکوک تاپ :تهیونگ ، جونگکوک باتم: جیمین کامل شد ✅
تهیونگ و کوک یکی از بندای موسیقی راک متال که توی همه جای شهر میتونی بنر تهکوک رو ببینی چی میشه اگه یه روز جیمین توی هیتیش به خاطر گرفتن یه نودل بیرون بزنه و باعث پیدا کردن جفتاش بشه! +هی بیب!یالا خجالت نکش یه جوری فریاد بزن توی متال,که انگار آخرین بارته.... -ته بهتره اینطوری براش معنی کنی کوک رو به جیمین کرد -بیبی یه...
فیک:زندگی فاجعه درام ،فانتزی ،اکشن، جنایی، معمایی کاپل اصلی: کوکویمین کاپل فرعی:سپ نامجین پارک جیمین پلیسی که تمام خانواده اش رو از دست داده توی یه ماموریت تیر میخوره و به شدت خون ریزی میکنه و بعد از خون ریزی زیاد بیهوش میشه. وقتی چشماش رو باز میکنه می‌فهمه اون دیگه خودش نیست.... راستش اون حتی دیگه توی دنیای خودشم ن...
کاپل = ویمینکوک باید ترسید وقتی همه چیز سریع اتفاق میافته شاید به همون سرعت که به دست میاره از دست بدی ؛)