Without Me | bxb
- جدیدا کم حرف شدی؟ - حوصله ندارم. تن صداش پر از خشم بود. چشماش دیگه روشن نبود و بیشتر به دوتا سیاه چال شباهت داشتن. - شاید حرفات رو جای دیگه میزنی،واسه کسی دیگه..ولی بدون پیداش کنم زنده زنده آتیشش میزنم.
- جدیدا کم حرف شدی؟ - حوصله ندارم. تن صداش پر از خشم بود. چشماش دیگه روشن نبود و بیشتر به دوتا سیاه چال شباهت داشتن. - شاید حرفات رو جای دیگه میزنی،واسه کسی دیگه..ولی بدون پیداش کنم زنده زنده آتیشش میزنم.
رفیق آدم میتونه عزیزترین کسش باشه یا جزوی از وجودش... سنگ صبورش یا میتونه عشقش باشه یا حتی میتونه زندگی آدم بشه...و دلیل نفس کشیدنش...
ترسیده بود نمیتونست جایی رو ببینه رویه دستش خیسی رو حس میکرد اما نمیدونست برای چیه دود که یکم کمتر شد تونست دستاش و ببینه خونی بود خون خرگوش کوچولوش جیغ کشید و به خودش تکونی داد اما جایی که توش نشسته بود کوچیک بود با داد و فریاد یه عده که آتیش رو فریاد میزدن به خودش اومد و فهمید چه اتفاقی افتاده و چه بلایی سرش اومده...
این یه داستان ایرانیه شخصیت هاشم ایرانین و توی واقعیت وجود دارن اما داستانش از خودمه آرمین یه بیبی بوی خیلی کیوته که زندگی خیلی سختی داره وقتی که چندتا از قلدرای محل میگیرن که اذیتش کنن یه ددی میادو نجاتش میده و از اونجا... این داستان قطعا نوشته های +۱۸ داره پس اگر خوشتون نمیاد نخونین
[COMPLETE]by saba2079 ((میگن اگه چهل نفر کفن یکی رو امضا کنن میره بهشت. ولی من میگم اگه تو کنارم باشی دنیام بهشت میشه.)) اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد یه سر بزنید♡