𝗦𝗰𝗲𝗻𝗮𝗿𝗶𝗼「𝖲𝖪𝖹」
یه بوک برای سناریوهای طولانی و کوتاه از کاپلای اسکیز ﹙خوشحال میشم ووت بدید و کامنت بزارید﹚
یه بوک برای سناریوهای طولانی و کوتاه از کاپلای اسکیز ﹙خوشحال میشم ووت بدید و کامنت بزارید﹚
ترجمه ی داستان دارک مون ، داستانی که خود هایب منتشرش کرده . تاجایی که بتونم تند تند ترجمه و آپ می کنم . :) :مقدمه ریوِرفیلد ، شهری در کنار اقیانوس ، که خونه ی آکادمی معتبر دِسِلیس هست . این شهر همینطور خونه ی هفت تا پسر هم هست که رازی رو مخفی می کنند : اونها ممکنه فقط بازیکن های بازی معروف نایت بال بنظر بر...
«آخرالزمان ترسناکه... و اینکه نمیدونی چه آخرالزمانی در انتظار جهانه ترسناک تر. تصورکن این اتفاق وحشتناک حملهی انسان های هار و وحشی باشه که مغزشون تحت کنترل قارچهاست. گیاهی که با اسیر کردن بدن انسانها اونارو وادار به آدمخواری میکنه چرا که قصد داره نسل انسانهارو منقرض کنه. چه سرنوشتی در انتظار کسانی که برای بقاشو...
ازش متنفر بود. اما همچنان دنبالش می کرد تا از تنفرش کم نشه. ___________________________________________ هشدار : موضوع و وقایع قید شده در این داستان، ممکن است برای افراد زیر 18 سال مناسب نباشد. عواقب نادیده گرفتن این هشدار، بر عهده نویسندگان نخواهد بود. کاپل ها : مینسونگ، چانگجین، چانگلیکس، چانلیکس، سونگین، هیونسون...
« آخرالزمان ترسناکه.. و اینکه نمیدونی چه آخرالزمانی در انتظار جهانه ترسناک تر. تصور کن این اتفاق وحشتناک حملهٔ موجودات هار و وحشی باشه. موجوداتی که انسان ها اون رو زامبی صدا میکنن. آیا کسی زنده می مونه؟ چه سرنوشتی در انتظار کسانی که برای بقاشون می جنگن نوشته شده؟ » - 𝘔𝘢𝘪𝘯 𝘤𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦 : 𝘔𝘪𝘯𝘴𝘶𝘯𝘨 , 𝘏�...
↞کاپل: هیونسونگ (استریکیدز) ↞ژانر: طنز، فلاف، فانتزی ↞نویسنده: cygnus (sunsprite) "فکر میکنی خودم نمیخوام از اینجا برم بیرون؟" جیسونگ بالهاش رو به کار انداخت تا از روی زمین بلند شه و درحالی که تو هوا معلق بود پاهاش رو به حالت نشسته روی هم گذاشت. "من تو این خوکدونی گیر افتادم تا وقتی که تو عاشق بشی هوانگ هیونجین. پس...
"سم و پیتر، فرشتههای عشق جوونی که بهخاطر یه اشتباه و خراب کردن مأموریتی که به اونها سپرده شده بود، توسط دادگاه عدل محکوم شدن که در کالبد دو فانی، یعنی هوانگ هیونجین و هان جیسونگ، به زمین تبعید بشن تا آخرین ماموریتشون رو به پایان برسونن. کی میدونه روی زمین، چه چیزی انتظار اون دو فرشتهی ساده و بیتجربه رو میکشه؟...
«من الان چه غلطی کردم؟!» چان در حالی که با یه دست شونههای هیونجین رو میمالید و موهای مینهو رو نوازش میکرد از خودش پرسید و با بدبختی پلکهاش رو روی هم گذاشت. نمیدونست برای چی به اون گربههای شیطون اجازه داده که کارشون رو جلو ببرن و مقابل درخواستشون نایستاده بود. درسته که اون دوتا خیلی جذاب بودن اما... گربه بودن! ها...
چه اتفاقی افتاد که دعواهایه جیسونگ و هیونجین فروکش کرد؟ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝐬:𝐇𝐲𝐮𝐧𝐬𝐮𝐧𝐠,𝐣𝐞𝐨𝐧𝐠𝐥𝐢𝐱,𝟐𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐒𝐦𝐮𝐭
سلام من هان جیسونگ هستم. بیست و سه سالمه و شش ماه پیش مادر و پدرم رو توی تصادف از دست دادم. تک فرزندم و هیچ دوستی ندارم. منزوی و بدبختم و هیچجا هیچ بردی نداشتم بلکه همیشه باخت دادم. از آشناییتون خوشبختم. 𝑻𝒉𝒆 𝒔𝒕𝒐𝒓𝒚 𝒐𝒇 𝒂 𝒃𝒐𝒚 𝒅𝒆𝒂𝒍𝒊𝒏𝒈 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒕𝒓𝒂𝒖𝒎𝒂 𝒘𝒉𝒊𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗𝒊𝒏𝒈 𝒂 𝒎𝒂𝒓𝒓𝒊𝒂𝒈𝒆...
•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈• + این یه عملیات بچه دزدیه ! × اوه یهه چه هیجان انگیز ، حالا قراره کجا بریم ؟ _ قراره سوار وَن من بشیم و بعدش- × برو به مک دونالد ! اوه پسر من تاحالا هیچ وقت اونجا نرفتم!! + وایسا ببینم ! _ تو هیچ وقت اونجا نرفتی ؟؟! × نه من حتی تاحالا بیرونم نرفتم ، اون بیرون چه شکلیه ؟؟ + پس تو تمام عمرت توی اون خو...
هوانگ هیونجین،کسی که با زحمت زیادی تونسته رشته مورد علاقشو تو بهترین دانشگاه سئول قبول بشه،ولی تو روز ثبت نام خوابگاه خواب میمونه و مجبور میشه به یکی از قدیمی ترین خوابگاهها بره. جایی که از اولین قدمی که داخلش گذاشت متوجه عجیب بودن مکان و افرادش شد. هیونجین با قلبی تپنده و ذهنی پر از ترس و هیجان، در میان این افراد غی...