The girl in converse shoes
تنها چيزى كه در موردش مى دونست شكل كتونى هاش بود. كانورس هاى پر زرق و برق و صورتى. Translated by: @kimiyamd Copyright © 2016 Howmiatranslates
تنها چيزى كه در موردش مى دونست شكل كتونى هاش بود. كانورس هاى پر زرق و برق و صورتى. Translated by: @kimiyamd Copyright © 2016 Howmiatranslates
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
"من دیگه نمی تونم ادامه بدم...اون منو نمی خواد!"با درموندگی گفت،خسته شده بود. ماه ها از زندگی اش رو توی این یتیم خونه بود تا دل اون بچه رو به دست بیاره اما اون بچه به هیچ وجه حاضر به ترک کردن نبود. "انقدر بزدل نباش!اگه نمی تونی ادامه بدی برو...اما باور کن رسیدن به کیتی ارزش تلاش بیشتر رو داره...اگه میخوای بری برو...ول...