دور ایران در... 14 روز؟!
هری، لویی، زین، لیام و نایل با بهترین دوستشون یاسی میان که دور ایران رو بگردن، به امید اینکه یه سفر بی سر و صدا، بی خطر و آروم داشته باشن. ولی مگه میشه؟
هری، لویی، زین، لیام و نایل با بهترین دوستشون یاسی میان که دور ایران رو بگردن، به امید اینکه یه سفر بی سر و صدا، بی خطر و آروم داشته باشن. ولی مگه میشه؟
Tessa, her mother, and her boyfriend Noah are in her dorm room during her first day of college and she has been assigned a roommate named Steph. Steph has bright red hair, tattoos, dark makeup and metal band posters hanging on her side of the room. She has guys in the room, two tattooed guys that make Tessa’s mother v...
سلام.. نمیدونم چیشد دستم خورد داستان پاک شد.. دوباره گذاشتمش.. خخخخ.. راستی این داستان درباره ی زینه.. امیوارم لذت ببرید... بووووووووس
She thought she knew what pain was, until she met Harry. *This story is in the process of being edited. Please excuse all typos and grammar mistakes. Thank you!* Copyright © 2014 All Rights Reserved
وقتي يه برگه جلوت ميذارن كه باهاش ميتوني سرنوشتتو عوض كني ؛ امضا كردنش آسونه اما اگه يكي بياد كه بخواي به خاطرش از كاري كه زندگيتو نجات ميده دست بكشي چي؟ كسي كه هر لحظه كه كنارشي از بهشت بهتره ... كسي كه شيطان هاي درونتو از اعماق وجودت بيرون ميكشه و هر لبخندش لبخندت ميشه و هر ثانيه اش ، زندگيت...
رزا دختری تنهاست که یک زندگی ساده داره اما همه چیز عوض میشه وقتی یه موجود خبیث وارد زندگیش میشه آیا اون واقعا یه روحه؟
این داستان در باره ی هری و تیلور هست و یک داستان متفاوته این نوشته خودم نیست من فقط ترجمه میکنم براتون
اين كار هر روزش بود، صبح زود تلفن زنگ ميخورد و تا برميداشتم قطع ميكرد، بعد هم يه شاخه گل رز جلوى در خونمون بود. آخه اين چه جور ابراز عشقيه من نميدونم!
نمیتونستم ادامه بدم. همه رفته بودن. رفتم جلوی قبرش. به اسمش و عکسش که داشت میخندید نگاه کردم. صداش تو مغزم تکرار میشد. «میدونی چیه؟ میخوام عشقمو بهتر از کلمات بهت نشون بدم.» بهش گفتم. دستمو کردم تو جیبم. درش آوردم و گذاشتمش رو سرم. چشمامو بستم. «بهتر از کلمات..» زمزمه کردم و ماشه رو کشیدم.
دختری که خیلی ناگهانی مسیر زندگیش تغییر می کنه… این تغییرات اونقدر زیادن که اون متوجه می شه فقط و فقط یه تتوی مثلث روی کمرش تو زندگیش راست بوده و اونی که فکر می کنه نیست…! اما کسی که خودش انتخاب می کنه باشه… واسه ی همه یه علامت سواله…
متن و ترجمه آهنگ های وان دایرکشن رو میتونید اینجا پیدا کنید. کم کم بقیه آهنگ ها رو هم به اینا اضافه میکنم. رای و کامنت یادتون نره. همه ترجمه ها کار خودمه پس لطفا از روشون کپی کنید.
هاى گايز :)) من هستى ام و داستان Don't Let Me Go... هم مال منه ؛) همونطور كه ميدونين اين پيج شريكى منو دوسمته كه ما فن فيكشن مينويسيم. منم امروز يه داستان كوتاه و غمناك براتون از زين نوشتم. اميدوارم خوشتون بياد ؛)