Select All
  • Forever (Persian)
    8.4K 729 10

    «متاسفم و...خدافظ.» لویی گفت و چشمش رو بست تا اشکش روی گونش بریزه. «خدافظ لویی.» «تا ابد نگهش میداری؟» اون ازم پرسید «تا ابد» اون لبخند ضعیفی زد و توی خیابون محو شد. تا ابد

    Completed  
  • Waking up
    2.5K 447 8

    يه وقتايي هست كه خوابي ولي همه چيز ارو ميشنوي و گاهي اوقات ميبيني، بعضي وقتا دوس داري بلند بشي و جوابشونو بدي اما زمان هايي هست كه دوس داري خودتو به نشنيدن بزني،دوس داري به اون صداها بي توجهي كني و براي هميشه چشم هاتو ببندي.دوس نداري بيدار بشي٠

  • story of my life
    6K 563 34

    Mature
  • Hidden( translated to persian )
    405K 37.5K 96

    He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.

    Completed  
  • After
    723M 11.4M 114

    Tessa Young is an 18 year old college student with a simple life, excellent grades, and a sweet boyfriend. She always has things planned out ahead of time, until she meets a rude boy named Hardin, with too many tattoos and piercings who shatters her plans.

    Completed  
  • After 2
    543M 10.3M 103

    This is the sequel (continuation) of After. Hardin and Tessa's relationship will be tested in ways she never expected, but he knew of all along.

    Completed   Mature