The story follows the main character Elizabeth Bennet as she deals with issues of manners, upbringing, morality, education, and marriage in the society of the landed gentry of early 19th-century England. Elizabeth is the second of five daughters of a country gentleman living near the fictional town of Meryton in Hertf...
How I think the second movie should go if they make one. And if they don't make one, I will at least have my own version. I might have a friend edit it for me a little bit.
He's mine _ niam طرفدار : نایل من عاشقتم ، میشه با من ازدواج کنی ؟ نایل به اون دختر که با عشق بهش نگاه میکرد لبخند زد تا با یه جواب بله دختر رو خوشحال کنه ، البته که فقط برای خوشحال کردن اون دختر ، نایل عاشق طرفداراشه ولی قبل از اینکه نایل بخواد جواب اون طرفدار رو بده کس دیگه ای بهش جواب میده و نایل رو با این کار غا...
"who's that?" "Niall or something, he's a freak" "a freak?" "yeah, he doesn't talk"
نایل از همسایش زین مالیک متنفره. و کل بدنش پر از تتوست وبیشتر از هرکسی که نایل میشناسه سیگار میکشه و اونا بیشتر وقتشونوسرهم داد میزنن. تا اینکه به خاطر یه سری اتفاقات نایل عاشق زین میشه و....
Niall has always been special. They called him different, strange, diseased. But he had visited many doctors, and none of them diagnosed him with anything. Niall was just scared, all the time. Paranoid, some people may call it. He swore there were monsters out to get him, and constantly lived his life in fear, never h...
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
"اون کیه؟" "نایل ،یا یه همچین چیزی،اون عجیب غریبه" "عجیب؟" "اره ،اون حرف نمیزنه"
نايل و اما واقعا عاشق هم بودن...... اونا باهم يه زوج بى نقص بودن و بااينكه كلى مشكل داشتن ولى هيچى سرراهشون نيومد ولى نايل مى ره .و اما رو تنها مى ذاره ....... مى ره دنبال ارزوهاش و باعث يه حدايى بزرگ بين خودش و اما مى شه......
narry storan persian fan fiction writed by:@ff_1d_iran *KIANA* ALL THE LOVE support story plz narry girls and narry shippers HELP me
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
لیلی وندوور دانش آموز سال آخر دبیرستان .رکوردش به عنوان "شر ترین" توی دفتر انضباطی ثبت شده عاشق پسر خوشتیپ و جذاب مدرسه پسری که همه حاضرن هرکاری انجام بدن تا بتونن یک ثانیه باهاش حرف بزنن بعد سه سال اون بالاخره با دوست دخترش بهم میزنه یسسسسسس!! این خوب نیست؟!! از نظر لیلی معرکه به توان هزاره! از الان ميتونه برای پیشنه...
چی میشه اگه نایل عاشق صمیمی ترین دوستش بشه ؟؟ چه اتفاقی برای احساساتش می افته ؟ آیا زین این عشق رو قبول میکنه ؟! . . . . Persian translation
من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سر...
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
"دلیلی که من اینجام تویی هری، من باید از تو مراقبت کنم و اهمیتی نداره که چه اتفاقی برام میفته. تو کسی هستی اما من نه. کسی اینجا به من نیازی نداره.این شغل منه که از تو مراقبت کنم" من، من بهت نیاز دارم، تو کسی هستی. من میخوام که تو کسی باشی نایل" " orginal story by @Onlythosewho cover by @HarrietStylse
اين داستان با يه شوخى نايل شروع ميشه.و هرى هم ميخواد كه انتقام بگيره.ولى انتقام هرى به چيزى تبديل ميشه كه حتى هرى هم انتظارش رو نداره....(خلاصه داستان) Watch the two big red eyes They never stop looking at you Don't just shut your eyes Don't just run There's always an adventure in the middle of Forest Meet the dark fo...
"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse
