Select All
  • Dorm Room 69(Persian Translation)[H.S]
    13.8K 1.5K 14

    من دوباره روی تختم دراز کشیدم. "چرا همه میمیرن تا هم اتاقی تو باشن؟" هری روی تختش نشست و پوزخند زدو گفت : خوب کی میتونه نخواد؟ من به طور باور نکردنی خوشتیپ، پولدار و دختر بازم و حس خیلی خوبیم دارم." "حس خیلی خوبی داری؟" من ازش پرسیدم وقتی داشت بلند میشد. "من میتونم کل شب سوارت شم." اون کم کم خودشو به تختم نزدیک میکرد...