In Your Eyes
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
با احترام به " لیام جیمز پین " که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. 'نیمه ی تاریک یک فرشته' این یک داستان شیرین نیست. من راوی یک حکایت عاشقانه نیستم. این مرگ است. این تباهیست... - فن فیکشن زیام مین - آغاز پاییز ۹۷ - پایان زمستان ۹۷ نویسنده : ____Marry@
هشدار : نویسنده مسئولیت حیرت و سردرگمی شما بعد از خوندن این داستان رو نمی پذیره. روند درمان بیماری در آسایشگاه روانی رویا که خودش رو بیمار نمیدونه و دنبال درمان دکترشه....
[COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیدهام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'
من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه.. هری استایلز ⬅ پلی بوی فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌ داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه Best rank : #2 in fanfiction
چی میشه عاشق شی درحالی که چهره ی عشقت رو ندیدی؟ (شامل بعضی از صحنه های جنسی اگر با این جور جیزا مشکل دارید فف و کنار بزارید)
[Completed] هری روی پله های یه مدرسه ی شناخته شده در دنیا رها شده بود و توسط مدیرش بزرگ شد. اون همه چیز و همه کس رو تا وقتی که پدرش نباشه انکار میکنه؛ تا وقتی که لویی تاملینسون از راه میرسه و هری هیچ وقت همچین چیزی رو حس نکرده بود....
از @louis_Tomlinson: این آخرهفته پارتی داریم. اگه باحالی برو اگه @Harry_Styles هستی بمون خونه در جواب لویی @Harry_Styles: تو یه عوضی هستی و خودتم میدونی در جواب هری @Louis_Tomlinson : آره یه عوضی که تو بطور انکار ناپذیری میخوایش *complete*
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
Letters of Love نوشته هایی از عشق. *فنفیک/داستان نیست* Cover by : @miaismine Copyright ⓒ 2016 sweetsoog
[ completed ] (لويى يه بچه مثبت به تمام معنا هستش) سلام اسم من لويى تاملينسون هستم حتى شک دارم که فاميليم اين باشه 18 سالمه و تا چند ماه پيش تو پرورشگاه لندن بودم ولى چون به سن قانونى رسيدم ديگه اونجا نموندم الان تو زير زمين ساختمونى که ٣ واحد بيشتر نداره زندگى و کار ميکنم و تغرييبا دو ساعت تا لندن فاصله داره حقوق زي...
-از دوست داشتن من دست بکش من بهت اسیب میزنم -میخوام ولی نمیتونم... وابسته بودن بدترین بیماری هست که یک فرد میتونه مبتلا شه:) Harry styles fanfiction by sky girl
ازینکه گی ام معذرت میخوام، لویی. -دوست صمیمیت، هری. Larry Stylinson AU
با یـــه تصـــادف زنــدگــیِ خیــلیا تغییــر کــرد زنــدگیــِ یــکی مثـلِ نـــایـــل هـــوران *** «یه فن فیک فان»
"چرا فقط قهوه تلخ سفارش میدین آقا؟" "زندگی شبیه قهوه تلخ خالصه.تو نمیدونی اون زندگی قراره چقدر تلخی و شیرینی داشته باشه.و وقتی یه جرعه ازش میخوری مزه تلخشو زیر زبونت احساس میکنی و باز هم میخوای یه جرعه دیگه بخوری چون اون شیرینی لعنتیش تورو بدجور مجنون کرده" @littlexXXxmonster
نگاه های متفاوت به زندگیه که تورو میسازه شاد... قوی... ضعیف... ناراحت... وچی میتونه اونقدر قوی باشه که نگاهت به جهنم،به شکل بهشت باشه؟ شاید عشق... شاید نفرت...
"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"
چی نوشتما :| این جاستینیه :/ دوره کیدرال ^-^ جاستین یک عدد آدم رباست :| دختره؟ فکر کنم بدونید دیگه :| نکته:دختره خودمم :| آریانا گرند نیست آریانا منم :| مائده واقعیستو شخصی تخلی نیست :| سوفیا دوستمه دوس دختره لیام نیس :|
Sometimes I wish I Could Read Your Mind... But Then I Notice, What If I Couldn't Handle The Truth?!... What If These Are Our Last Hours? صدای برخوردِ دستش با صورت لیام تنها چیزی بود که تونست سکوتِ عمیقِ بینشونو بشکونه. و این سیلی باعث شد تا لیام مطمئن بشه که اون همه چیز رو فهمیده! ↑Book2 Of Fool For You↑ ||PANTE_A||
بيـا به هم نـگـاه كنيـم... هـركـي زودتـر پـلـك زد، مـن تـورو مـيـبـوسـم ^-^ قبول؟ (^O^)! △▼ I Can't Fall For AnyOne Else, Because Of YOU ▼△ ←یـه داسـتان کـوتاه از زیـام→
بعضى وقتا بعضى چيزا اتفاق ميوفتن كه زندگيت رو كامل عوض مى كنن ... عشق چيزيه كه مى تونه خيلى چيزا رو عوض كنه خيلى ادمارو با يه نگاه، تو يه لحظه و اين چيزيه كه اتفاق ميفته پس باورش كن اون بهت زندگى ميده يه زندگيه دوباره يه زندگى پر از اميد