رازهای رازآلود راز
سفرهای کوچولو به همه جا با من میآی؟ . پ.ن: #راز_آواره Not a Fanfiction
هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]
«امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمانها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمانهایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل میشی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harr...
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
تنها چيزى كه در موردش مى دونست شكل كتونى هاش بود. كانورس هاى پر زرق و برق و صورتى. Translated by: @kimiyamd Copyright © 2016 Howmiatranslates
بیگانه ها همه جا هستن اونا ممکنه همین الان زیر تخت خوابتون یا تو کمد لباس هاتون و یا انباری خونتون قایم شده باشن! اما نگران نباشید اونا به شما آسیبی نمی رسونن تا زمانی که شما اونها رو صدا میزنید!
تا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...
یه تونل خیلی پر رمز و راز توی شهری که کارتر توش زندگی میکنه وجود داره. از وقتی یه دختر بچه بود بهش گفته بودن به اون تونل نزدیک نشه. خطر توش کمین کرده و این کارترو میترسوند. هیچکس نتونسته بود تهشو ببینه، حتی نورم نمیتونست به ته اونجا برسه. حالا یه دختر نوزده ساله اس با یه همچین حس کنجکاوی .دوستای کارتر اونو کشوندن توی...
«احمقها» من معمار نیستم ولی میدونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمیتونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت دهها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفهی این و اون سرک میکشم : ) A Zayn Malik Fanfiction