dastardly
پوزخند زدم و اشکامو پاک کردم.... _نمی خوای چیزی بگی؟
وقتی گذشته ای داشته باشی که باعث ترس و وحشتت بشه ، جوری که بدترین کابوست گذشتت باشه اون موقع میشه که به یه دوراهی بر میخوری ، فرار کردن از گذشتت یا جنگیدن باهاش ؟ سرینا هم توی این دو راهی میفته و هیچ وقت نتونست انتخاب درست و بکنه تا اینکه ....
"همه چی نمایشی و صحنه سازی بود چون اونا کلی دروغ گفتن, واقعیتو دستکاری کردن برای اینکه کسی شک نکنه کلی داستان دیگه وارد ماجراشون کردن کلی آدم قربانی شدن :( بعضیا خودشون بعضیا هم شخصیتشون..." ◆◇◆◇ بارها ثابت کردیم که رفتن زین از وان دایرکشن صحنه سازی بوده اما اتفاقای اخیر باعث شده که بیشتریا به این موضوع شک کنن برا...
وقتی کلمه حسادت رو میشنوین،چی به ذهنتون میاد؟؟ شاید بگید حسادت بده؛ولی زمانی خوبه که ازش به عنوان یه انگیزه برای بهتر کردن خودت استفاده کنی. رقابتمون،رقابت نبود.حسادت بود! متاسفانه با حسادت توی درد سر افتادم... از من میشنوید جای حسادت ، خودتونو بهتر کنید! **** اره.... من قدرشونو ندونستم....... چون من به هیچکس اهمیت ند...
اين كار هر روزش بود، صبح زود تلفن زنگ ميخورد و تا برميداشتم قطع ميكرد، بعد هم يه شاخه گل رز جلوى در خونمون بود. آخه اين چه جور ابراز عشقيه من نميدونم!
یه نفس عمیق می کشم معامله رو قبول می کنم بهم گفت "آروم بگیر...اگه بخوای بازی در بیاری، با زندگیت بازی کردی... این تفنگو بگیر و تا 3 بشمار" حرکاتم آروم شده و عرق از سر رو صورتم می ریزه دیگه وقتی برای فکر کردن ندارم، نوبت منه که برم و حالا میتونم ببینم که قلبم به طپش افتاده حتی میتونم ضربانش رو از رو سینم حس کنم آره ترس...
چی میشه اگه نایل عاشق صمیمی ترین دوستش بشه ؟؟ چه اتفاقی برای احساساتش می افته ؟ آیا زین این عشق رو قبول میکنه ؟! . . . . Persian translation
استیو_ تو خودت خوب میدونی من عاشق بچه هام ولی جوآنا این بچه از خونه فرار کرده باید تحویل پلیس بدیمش نگه داریش جرمه جوآنا_ اگه تحویل پلیس بدیمش اونا میدنش به باباش اونم پدری که به بچش تجاوز کرده
عشقم من چیکار کردم که تنهام گذاشتی؟؟ گناهم چی بود؟؟ هیچ کدوم از این اتفاقات تقصیر تو نیست، تو بی گناهی،