Nightmare(persian translation)(niam)
"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse
"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse
زندگی همیشه اون جوری که میخوای پیش نمیره ... و یه چیزایی اتفاق میوفته که مجبوری خودت رو با اون شرایط وفق بدی ... و گاهی وقتا عشق نمیزاه اینا بهت آسیب بزنه و درمان دردهات میشه... ...گاهی وقتا که نه ... همیشه ...
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
رانی درد های زیادی رو تحمل کرده. در شش سال اول زندگیش مجبور به تحمل دعواهای خانواده اش بوده، مادرش جلوی چشمش از بین رفت، با کسی غریبه بزرگ شد و هیچ دوستی کنارش نداشت. حالا پانزده سال از قتل مادرش گذشته، اون لندن اومده و جایی میخواد کار کنه که روی پرونده مادرش و کسایی که به وسیله یک نفر کشته شدن تمرکز دارند... (اینو وق...
سال : 4016 زندگی کردن تو دنیای امروزی مثل موندن توی یه تونل وحشت برای نیم ساعت کامله. همه چیز الان پیچیده اس، گابریلا دختری بود که در آرامش خیالی زندگی میکرد، قبل از اینکه آدام تصمیم به دزدیدنش بگیره. آدام برای اینکه بتونه کل کره زمین رو تو مشتش بگیره دست به هر کاری میزنه. همه چیز تغییر کرده، دیگه کسی نمیتونه تو آرامش...
:همونطور كه تو تاريكي نشسته بود ،پك عميقي به سيگارش زد و بي مقدمه گفت تو شبيه برفي - خوشگل و سرد
تنهام نذار... تنهام نذار... تنهام نذار که از تنهایی خوابیدن خسته شدم.
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
چیکار میکنی اگه خودت رو توی یه بازی پیدا کنی؟ ولی نه هر بازی ای... یه بازی از عشق. و، نمیتونی کدوم یکی رو انتخاب کنی تا برنده بشی! داستان راجب کتی هست. اون یه دختر جدیده. باهوش، زیبا و بی خیال. اون استعداد خودش رو توی موسیقی دید. کتی و مادرش خیلی جا به جا میشدن. و کتی مشتاق بود که توی انگلستان زندگی کنه. ولی اون خودش...
Stay connected to all things Wattpad by adding this story to your library. We will be posting announcements, updates, and much more!