Reborne
_تو به من درد میدی .... ولی من هنوزم تورو خیلی بد میخوام. فکر کنم این اسمش عشق باشه ____________________________________ سلام؟!؟! نویسنده این داستانم مینویسمش چون دوسش دارم اسمم ندارم :)
_تو به من درد میدی .... ولی من هنوزم تورو خیلی بد میخوام. فکر کنم این اسمش عشق باشه ____________________________________ سلام؟!؟! نویسنده این داستانم مینویسمش چون دوسش دارم اسمم ندارم :)
سال : 4016 زندگی کردن تو دنیای امروزی مثل موندن توی یه تونل وحشت برای نیم ساعت کامله. همه چیز الان پیچیده اس، گابریلا دختری بود که در آرامش خیالی زندگی میکرد، قبل از اینکه آدام تصمیم به دزدیدنش بگیره. آدام برای اینکه بتونه کل کره زمین رو تو مشتش بگیره دست به هر کاری میزنه. همه چیز تغییر کرده، دیگه کسی نمیتونه تو آرامش...
بزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED
من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سر...