truth or fairytale
بک با ناراحتی به اون کتاب مزخرف خیره شده بود -بول شیت! این خیلی بیرحمیه! چان با یه پوزخند کتابو از روی میز گرفت وتهش رو باز کرد - و شاهزاده و دختر تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند؟ خوب کجای این دقیقا بیرحمیه مستر بک با چشمایی که تهش اشک جمع شده بود گفت - اون یه قاتله! اون شیطانه رو کشت! چان با یه لبخند گوشه چشم...