Select All
  • Sin (persian translation)
    363K 51.4K 58

    گى بودن گناهه. تتو كردن گناهه. سكس داشتن قبل از ازدواج گناهه. بودن با لويى گناهه، هرى اينو ميدونه. اون ميدونه بودن با اون مرد مخالف هر چيزيه كه اون باور داره. اما حتى اگر اون مذهبيه ولی هنوزم كنجكاوه. *** *this book is translate by page and its not allowed to copy*

    Completed  
  • Freedom of Sin
    71.9K 11.4K 51

    «آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction

    Completed  
  • Dear Louis[L.S & Persian Translation]
    17.3K 4.1K 24

    هری به لویی نامه مینویسه-بیشتر تعریفش رو میکنه-هرروز

    Completed  
  • Fall.
    27.2M 509K 53

    "You have a problem with falling, don't you?" "You have no idea." Cover by LilacLucas

    Completed   Mature
  • She Is Perfect [H.S]
    92.7K 9.8K 41

    [Completed season 1 ] ( season 2 published ) Highest Ranking : " 1 in fanfiction" She's kind of a walking poem. She's this perfect beauty .but at the same time ,very deep, very smart. 🔞there are some mature content

  • The Game Is On(L.S)
    63.8K 8.5K 41

    لویی پسر ساده روستایی که با هزار امید برای ادامه تحصیل به شهر میاد و به بهترین دانشگاه شهر دعوت میشه اما هری!کسیه که فقط برای اثبات شخصیت خودش به دوستاش لویی رو بازی میده!

    Mature
  • pretty boy (Persian Translation)
    429K 69.8K 105

    [COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: لیاقت تموم ستاره های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1

    Completed  
  • Friends [L.S]
    205K 35.8K 52

    [Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]

    Completed   Mature
  • Infatuation // Harry Styles
    2M 75.9K 41

    in·fat·u·a·tion noun an intense but short-lived passion or admiration for someone or something. in which two infatuations become something more, all while battling to stay alive through the suffering of it all. [Highest Ranking: #12 in Fanfiction]

    Completed  
  • Fighting Depression
    1.8K 313 5

    و ما نمیخواییم کسی نجاتمون بده فقط میخواییم یکی کنارمون باشه وقتی داریم خودمون رو نجات میدیم

  • Upstairs
    114K 15.1K 50

    «طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...

    Completed  
  • 18
    8K 1.4K 18

    داخل ذهن مغشوش یه دختر تو آستانه ی 18 سالگی...

  • He Was Blue
    271K 24.9K 49

    .. -میدونی اولین باری که دیدمت چی توجهمو جلب کرد؟ سرمو تکون دادم.. برگشت و به پشتش خوابید.. بعد اینکه با ورنون از پیشم رفتین اولین چیزی که تو ذهنم جرقه زد این بود.. -OH he was blue.. لبخند زدم و چرخیدم سمتش.. -چشمات همون رنگ آبیه مورد علاقم بودن و تو همون لحظه که بهشون فکر کردم یه چیزی رو حس کردم که دوستش داشتم و بعد...

    Completed  
  • Broken
    2.2K 345 5

    _ماها فقط از قوی موندن ضعیف شدیم. +شکسته ها ترمیم نمیشن:} شب لذت بخشه ولی هری غروب کرد.

  • Extremely Short Horror Stories
    198K 23.8K 123

    بزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED

    Mature
  • No Control (Harry Styles FF)
    47.3K 5.9K 52

    کابوسی که هیچوقت ازش رها نمیشی.. ⚜شیطان داره بهم نزدیک میشه.. نزدیک و نزدیک تر.. درحالیکه داشتم از درون ذوب میشدم، آرامشی انگشتامو لمس کرد. سرمو به سمتش که درست کنارم نشسته بود، چرخوندم. با اون چشمای زمردینش بهم خیره شده بود و لبخند دلنشینی به لب داشت. به لب هاش خیره شدم که داشت میگفت: ما تو این کابوس تنها نیستیم." دس...

  • What Happened To Us? - BoyXBoy
    6.2K 918 24

    «چه اتفاقی برای ما افتاد؟» تام با چشمای پر از اشک پرسید. «ما عوض شدیم..» الکس با اخم جواب داد.و سعی کرد اشک هاش رو پشت نگاه عصبانیش مخفی کنه. «اوه چه تغییر بزرگی!» تام مسخره کرد.

    Completed  
  • INCURABLE (L.S)
    66.6K 8.6K 35

    هیس... حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام...بگو کسی حرفی نزند... بگذار لحظه ای آرام بگیرم...

  • Hotel x | L.S
    152K 5.3K 16

    "But you're married" "I don't give a fuck about her, I want you Lou" Or where Louis gets a job at hotel x, one of the richest hotel in the world. Harry stays there whenever he and his wife has an argument or for work. Louis works as a maid and was put to Work for Harry. And things start to get very interesting.

    Mature
  • Playboy L.S (Persian Translation)
    322K 35.5K 47

    من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه.. هری استایلز ⬅ پلی بوی فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌ داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه Best rank : #2 in fanfiction

    Completed  
  • Isn't She Lovely -h.s-
    2.9M 23.1K 52

    He taught to her live big and more importantly dream big. She taught him to stay grounded, that the little things in life matter too. They were best friends forever, a moment can change everything though. ©singtomesoftly

    Completed  
  • DEAR HARRY, | H.S.
    5.2M 134K 64

    What happens when you email Harry Styles for relationship advice...and he responds? Highest Ranking- #9 in Fanfiction

  • Amber
    32.5K 5.5K 36

    تا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...

    Completed  
  • Hotline Launder(Persian Translation)
    29.7K 7.5K 41

    "خشکشویی کوییک کلین! وقتی چیزی کثیف باشه ما تمیزش میکنیم، ملیسا صحبت میکنه." "اه..." "سلام؟.." "من از یه دختر کیوت شماره تلفنش رو خواستم و این چیزیه که اون به من داده." #1 in short story Book 1 From Texts And Calls Series Original Story By: @taledust

  • Craziness of a sadism
    1.2K 226 6

    همه يه فضاي گنگ تو ذهنشون هست!اگه اون فضاي گنگ به واقعيت تبديل شه ...

    Mature
  • LOL
    10.9K 852 23

    Letters of Love نوشته هایی از عشق. *فنفیک/داستان نیست* Cover by : @miaismine Copyright ⓒ 2016 sweetsoog

  • ANGELS WRONG ♡
    58 1 3

    مقصر اشتباهاتمون من بودم ♡ یه شهر مگه چقدر میتونه کوچیک باشه که من بعده سالها ♡اثارت دوباره اون چشمای وحشی رو ببینم ♡ همونی که منو تو اوجه پروازم انداختم زمین ♡ همونی که زندگیمو و دخترونگیمو ازم گرفت ♡ لعنتتتتتتتتتتتت بهت من خودمو تو قفسه درده ناباورانم حبس کردم و تنها نگهبانی که ‌کلیدشو داشت تو بودی ♡ ام...

    Mature
  • stockholm syndrome(persain translation)
    10K 1K 21

    داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;)