اعترافات رنگین کمونی
سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب
سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب
چشمام رو بستم و زندگیم رو قبل از همه این اتفاقها دیدم... Best rank:#1 in action
-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار نکشی؟ -نمیتونم.چون سیگارمه! +جی...شاید من بتونم سیگارت بشم... -تو؟ نمید...
_گفت : جرأت یا حقیقت؟ +گفتم : مگه فرقی هم داره؟ _گفت : نه +گفتم : حقیقت؟ _گفت : دوسم داری؟ +گفتم : میشه جرأت رو انتخاب کنم؟ _گفت: باشه، جرأت! توو چشام زل بزن... "Cover by :IWontBeThe One
داستانی که توش هر کی با یه تتوی منحصر به فرد به دنیا میاد و وقتی عاشق میشه تتوی معشوقش روی بدنش ظاهر میشه This is not my story Auther : @love-utube
+اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت...
شماره ی ناشناس: دوستت دارم. هری:باشه. شماره ی ناشناس:عزیزم فکر کردم تو هم دوستم داری. هری:باشه منم دوست دارم عجیب غریب. شماره ی ناشناس:وات د فاز نایل این بازی رو بس کن هری:تو کی هستی؟ شماره ی ناشناس: وایسا ببینم..تو کی هستی؟ هری:من هریم و تو؟ شماره ی ناشناس:اوه ببخشید رفیق شماره ی اشتباهی بود. ---- وقتی لویی موقع اس...
[Completed and Edited] 《او یک تمایز آبی بود...》 اون آبی بود ، من مشکی چه بد که ترکیب این دو رنگ چیز جدیدی خلق نمیکنه! Highest Rank #1 سومین نوشته Thanks for Perfect cover : @IWONTBETHEONE
آندی تصمیم گرفت زندگی هترو سکشوالی داشته باشه بعد از اینکه 17 سال پیش دوتا مادرهاش از هم جدا شدند . اما آیا اندی میتونه رو سر حرفش بمونه وقتی یک مدل و بازیگر جذاب اعتراف میکنه که بهش علاقه داره؟ ---------------------------
+از من دور شو،من سیاهم،نمیبینی؟مثل اسمم.دیگه رنگی وجود نداره -تو سیاه باش منم می شم سفیدت،درسته دنیا سیاهو سفیده ولی بازم ما همو کامل می کنیم. +ادمای سیاه و سفید از عشق محرومن.دیگه هیچی مثل قبل نیس. -بزار ثابت کنم ما محروم نیستیم... +تو قرار نیس بیای توی این سیاهی.این در همیشه روت بسته میمونه.تو غیر ممکن میمونی. A let...
این یک رمان گروهی از :KRT هست. هانی...میشاو..نادیا اینده خودشون رو تصور میکنن و خودشون همون طور که میخوان میسازنش به امید اینکه تمامی اینها به واقعیت بدل بشه غافل از اینکه همه اینها واقعیت خواهد بود و اونها دارن زندگی خودشون رو به دلخواه ترسیم میکنن...و کسایی قرار هست در اینده تکمیل کننده ی اونا باشن...زندگی شاد ...مح...
Saoria , Yerri , And Michelle has alot of explaining to Do ! Saoria and Michelle have been bestfriends since 5th grade! When Michelle becomes homeless Saoria and Yerri suggest to their father to let her Move in . When Michelle and Yerri begin to fall In Love saoria must push her feelings to the side and ACT as if she...
No it's not possible I'm straight! I told myself over and over again, as I was still pressing my lips against hers. NO IM STRIAGHT! Or am I. Found out what got Sami to fall head over heals for "her" in my lesbian crush
Chloe is a girl struggling with her sexuality. She finds that she's in deep trouble when she realizes she's head over heels for her best friend Fiona. *Currently under construction*
Mattie Hudson was hardly noticed until an event took place involving her and her first love, Joanna Williams. Mattie has known Joanna since she was little yet Joanna does not recognize Mattie after she's been gone throughout the years. This story will have a new characters during the story. It's filled with love, dork...
«چه اتفاقی برای ما افتاد؟» تام با چشمای پر از اشک پرسید. «ما عوض شدیم..» الکس با اخم جواب داد.و سعی کرد اشک هاش رو پشت نگاه عصبانیش مخفی کنه. «اوه چه تغییر بزرگی!» تام مسخره کرد.
My boyfriend is the guy of my dreams, but everything goes to hell when I start getting to know his sister.
"No, this isn't possible, I like boys." I thought to myself. I've had a boyfriend since I was twelve.. But why was she so tempting? I watched her hands as they traced my bare skin with her finger tips, the way her soft lips parted into a sly smile, "tell me you want me." She whispered in my ear, her warm breath tickli...
داستان در مورده سه نفره که توی ه یه زندان ه دور افتاده زندانی هسن و یه نقشه میکشن و از اونجا فرار میکنن. طی این جریانات هز عاشق لو میشه و برای رسیدن بهش مجبوره مایلی که جزو صمیمی ترین دوستاشه رو کنار بزنه. شخصیتای اصلی : لویی، هری، مایلی ، زین، پری
"you liked me because i was blue;" in which a rebellious girl with red hair meets an innocent girl with blue hair
[Completed] 《او یک خاطرهی سیاه بود...》 رنگها قسمت دوم : سیاه و کبود اون پیرهن مشکیش رو برام گذاشت و پیرهن آبیم رو با خودش برد و حالا من موندم و سیاهیها و کبودیهام... Thanks for Perfect cover: @IWONTBETHEONE