اعترافات رنگین کمونی
سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب
سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب
بیست و هفت قتل... ... بیست و هفت مظنون Casting: [Bill Skarsgard, Lindsey Morgan, Harry Styles]
Highest ranking : #1 in horror استوری های کوتاه ترسناک شاید با شیپ های دوست داشتنی متاسفانه !
The color you see in perfect darkness is "Dark Grey" not black and it is called: "Eigengrau"
نبری بین عشق و نفرت!!! ماجراها و اتفاق های جدید و هیجان انگیز... آلبوس سوروس پاتر پسر هری پاتر درگیر بازی همیشگی زمانه می شود. ماجراهایش عجیب اما در عین حال دوست داشتنی است. برای زنده شدن دوباره ی خاطرات خوشی که در کنار هری پاتر داشتیم می تونید داستان بازگشت به هاگوارتز رو بخونید. بهتون قول میدم قراره اتفاق های جالبی...
اين داستان در مورده هرى استايلز هستش كه قصد داره براى اولين بار خاطرات سال ها پيش رو براى تنها دخترش فاش كنه
" رگه هاى بنفش چشمات منو ياد بنفشه ميندازه ، انگار چشمات مخلوطى از بنفشه هاى زيبا و اقيانوس زلال و آبيه ؛ مثل بنفشه زيبا و ظريفى ، اما در كنار اون مثل اقيانوس سرد و غير قابل پيشبينى اى..." ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ | بنفشه ها | | آسمون |
مـيـن يـونگـي x ميـن يــانگ 🍓 • كـاري از تيـم نويسندگي ميـن شـوگٓا آي آر• #23 in Persian
" خیلی خب الکس ما ميريم خونه و تو اون لباساي لعنتی رو توی نیم ساعت می پوشی چون ساعت هفت باید خونه لو باشیم " " اون اسم فاکي. اگنس ه " " برام مهم نیست الکس " " باشه نیلی " " منو به اون اسم صدا نزن " " برام مهم نيست ... همون طور که تو منو الکس صدا میزنی منم دوست دارم نیلی صدات کنم ( یعنی ناخنی ) " " برام مهم نیست من هر...
_به من نزدیک نشو "تو نمی تونی به من دستور بدی من پادشاه تو هستم...من کسی هستم که باید بهت دستور بدم "
بچه ی من یه کلونه. کلون پارک چانیول... من میتونستم یه دختر ساده باشم اما نیستم. من خودم زندگی سخت رو انتخاب کردم و حالا باید تاوانش رو پس بدم... Warning : R rated episodes : 4th Y 5th Y 8th Y Highest 🏅 #1 on Chanyeol
[ عمارت مالیک ] - همینطور که حتما متوجه شدی من تو رو خریدم پس تو از الان متعلق به منی ، روشنه ؟ قبل از اینکه سرم رو تکون بدم هشدار داد - تو باید کاملا در برابر من مطیع و مودب باشی اما سر تکون دادن اصلا مودبانه نیست - بله - بذار کمکت کنم ، تو باید همیشه از کلمه آقا یا رئیس استفاده کنی ! - بله آقا ... * همه فکر میکردند...
وان شات ها و تخیلات بنده با اضافه کردن اسپایس های مختلف به دنیای دی سی . امیدوارم لذت ببرید ✨💖 📌None of the fanarts that used in my story isn't mine. And return to their own credits
" بهت اطمینان میکنم " اما وقتی که کلمات از دهنم خارج شدن پشیمون شدم. داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;) [رتبه 21 در فنفیک های واتپد]
سلام ،این اولین داستان منه .امیدوارم خوشتون بیاد .این داستان از گروه bts هستش و شخصیت اول جیمین هست .البته سعی کردم که همه اعضای گروه رو بیارم. خلاصه داستان : جینا دختریه که از زندگی روزمره اش خسته شده .یک روز او در زمان سفر میکنه و با یه پرنس و دستیارانش آشنا میشه و قبله اینکه بفهمه ...
شارلوتا مککنزی دختریه که ساله چهارمشو توی مدرسه ی جادوگریه هاگوارتز میگذرونه. دختری که تنهاست،هیچ دوستی نداره و دختره محبوبی نیست.............! اما یک ساله جدید چیزای جدیدی همراهه خودش میاره که کنار اومدن باهاشون اصلا آسون نیست اتفاقات جدید،مشکلاته جدید،آدم های قدیمی با رفتار های جدید!!! همه ی این چیزای جدید یه ماجرای...
فقط یک شب طول میکشه تا عاشق بشی... تا زندگیت عوض شه و همه چیز بازگشت ناپذیر بشه ولی بیشتر از یک شب طول میکشه تا رازهای تاریک و پنهان یه نفر رو کشف کنی. آیا عشق میتونه گذشته شکسته حال و آینده از هم جدا شده رو ترمیم کنه؟! (توجه : پسرا مشهور نیستن) All rights to : @lovelessbeauty
سرلیا تنها دختر بینِ اون هشت نفر بود... زین مالیک با قیافه ای جدی گفت "فکر کردم قراره هشت نفر باشیم!!!" سرلیا که به وضوح از حرفِ او دلخور شده بود گفت "بله هشت نفر هستیم. منم با شما هستم!!" لوییس تاملینسون با ناباوری گفت "تووووو!! میدون جنگ که جای زنا نیست!"...
درگوشه کنارهای شهر اِدو پسری به آرامی قدم می زنه. کسی متوجهش نیست. کسی نمی فهمه اون داره کجا می ره. -"ماموریت تو اینه که تا جایی که می تونی ازش اطلاعات جمع کنی، هرچیزی که بتونه مفید باشه، هرچیزی که بتونه اون رو بکشه..." وارد اتاق شد. شمع ها رو روشن کرد و ساکه ریخت. منتظر سرنوشت موند، مثل همیشه... توضیح: این داستان ب...
کیس میدونست توی دردسر افتاده.هیچ چیز درمورد یه پسر جوون زخمی با موهای سفید نمیتونست نرمال باشه.به خصوص اسمش! اسمش کیل بود. و خب ، خود کیس هم اسم متداولی نداشت.
"ادلاید"دختر خاکی ومهربونی که حتی معنی غرور رو نمیدونه زندگی براش چیزهایی رقم میزنه. زندگی ادلاید رو از عرشش زیرسایه مرد مغروری میکشه که همه چیزش غرورشه. این سایه غرور ممکنه باعث بدبختی وننگ ادلاید بشه ویا ممکنه باعث خوشبختی وسعادتش بشه.