Select All
  • Numb
    382 67 5

    خلاصه: اسکاراموش یه دانش آموز معمولیه، اون ورزشو دوست داره و مثل بقیه ی دانش‌آموزا دلش نمی خواد به مدرسه بره. زندگی معمولی مدرسه ایشو میگذرونه که مدتی بعد از شروع سال تحصیلی، به دلایلی با آدم هایی جدیدی آشنا میشه... ژانر: مدرسه ای، عاشقانه، روزمره

  • The Mad Hatter
    18.6K 4.7K 30

    گربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی می‌کند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانه‌اند. آلیس گفت: ولی من دلم نمی‌خواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چاره‌ای ندارید. اینجا همه‌ی ما دیوانه‌ایم. "این فن‌فیکشن ادامه داده نخواهد شد." [CHANBAEK × KAIHUN] [Surreal × Psycholo...

  • A Jar Of Hearts - Taegyu
    3.1K 670 8

    کاپل: ته گیو، سایدِ یونبین نویسنده: pulsefire ژانر: فلاف، انگست، شرط بندی چنل/مترجم: Taegyuist این داستان ترجمه شده‌ست و با اجازه نویسنده به زبون فارسی‌ آپلود میشه💗 خلاصه: دنیایی که توش با پنج قلبِ درخشان روی مچ دستت به دنیا میای. وقتی قلبت به هر نحوی شکسته بشه، یکی از اون قلب ها رنگش رو از دست میده...

  • Retro Space Babe
    8K 1.7K 13

    هروئینی که دست و پا درآورده، شیره‌ی درخت افرا و کره روی پنکیک، خدای من، بوی نون زنجبیلی و بلوط برشته. کای مثل تمام این‌ها اعتیادآور بود. پوست تیره‌ش زیر نور کمِ ماه، کمی آبی شده‌بود و دسته موی سرکشش دوباره روی پیشونی‌ش افتاده‌بود. زمزمه کرد "برنامه دارم برای یه مدت قابل پیش‌بینی آزارت بدم، فضایی کوچولو" و دوباره لبخند...

  • Fogbow
    5.4K 1.3K 4

    « اگر یک روز فرصتش رو پیدا کنم، بهت میگم که چقدر دوست داشتنی هستی.. بهت میگم که اهمیتی نداره چقدر تلاش کنی، همیشه یک نفر هست که هیچوقت فراموشش نمیکنی.. از پرنده ی آبی برات میگم و از رنگین کمان سفیدی که تمام قلبم رو مال خودش کرده... اما برای فعلا، بیا دستهای همدیگه رو رها کنیم بیا تا میتونیم، از هم فاصله بگیریم » Genre...

    Completed  
  • Perfectly Imperfect
    95.1K 19.7K 25

    من پارک چانیول ،تاپ آیدل کره، یه صبح بیدار شدم و دیدم اون رازی که به مدت ده سال سعی در مخفی کردنش داشتم، توسط ساسنگ فن نفرت انگیزم که به اسم BBH معروف بود فاش شده‼️ و اون راز چیزی نبود جز اینکه من یه گی لعنتیم💦🌝 اما این نکته افتضاح ماجرا نبود....💢 من تو مستی اون پسر روانی رو روی تخت خودم به فاک داده بودم و بکهیون ف...

    Completed   Mature
  • Sairai
    10.9K 2.2K 16

    عنوان: سای‌رای🎴 ژانر: عاشقانه، جنایی، فانتزی، اسمات🎋 کاپل: چانبک، (شاید سورپرایز) 🩸 محدودیت سنی🔞 "خون! این دریاچه خون کف زمین از بدن منه! نمیتونم بفهمم دارم نفس میکشم یا نه. بدنم میلرزه. دهنم مزه‌ی خون میده. یعنی مرگ همچین حسی داره؟ هیچ چیزیو نمیتونم واضح ببینم. اما هنوز صدای قاتلمو میشنوم..." توی این روایت قراره...

  • Born In Auschwitz
    15.6K 4.2K 13

    "و نه عزیزِ من، نه. من سی و هشت سال پیش در آلمان متولد نشدم. من توی بغل هیچ پرستاری و در هیچ خونه‌ی اعیانی‌ای به دنیا نیومدم. محل تولد من همینجاست، این اردوگاه نفرین شده، اینجایی که تو دست‌های لرزانت رو دورم می‌پیچی... و بهم این توانایی رو میدی که با دیدنت، هر لحظه و هر ثانیه، بمیرم و یک‌بارِ دیگه متولد بشم..." [KAIHU...

    Completed  
  • Boy Meets Evil
    67.9K 13.1K 38

    [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] همه چیز ازونجا شروع شد که هوسوک خیلی اتفاقی پا به خونه ی مین یونگی گذاشت! مین یونگی همون پسر قد کوتاه با چشم های سرخ رنگ و صورت کبودی بود که با تعریف کردن از رقص هوسوک در اجرای فستیوال هالووین بهش امید و اعتماد به نفس داده بود. هوسوک همیشه بدون اینکه بدونه چرا اونو دوست میداشت و راجع بهش کنجکاو بود اما مت...

    Completed  
  • The Faults in Byun Baekhyun (Persian Ver.)
    48.1K 5.5K 17

    چانيول و بكهيون تا سر حد مرگ از هم متنفرن. شروعِ سال تحصيلى جديد توى كالجه و چانيول خدا خدا ميكنه امسال رو به خير بگذرونه، و يجورايى هم تهِ دلش اميدواره بتونه به يه پسر خاص كه مدتِ زيادى روش كراش داشته، نزديك بشه. چيزى كه چانيول بيشتر از هرچيزى تو دنيا اميدواره اتفاق نيوفته اينه كه با بيون بكهيون لعنتى هم اتاقى بشه! ه...

  • Semicolon
    2.1K 351 6

    «زمان در یک بعد از ظهر آفتابی از حرکت باز ایستاد، و اما زندگی همچنان به جریان تند خویش ادامه داده بود. من آنجا ایستاده بودم، در مرکزیت جهان. و تو را تماشا می‌کردم که مثل شکوفه های درخت بادام، مثل دانه های ریز برف و به مانند برگ های خشک پاییزی بر من سقوط می‌کنی. انگشت هام رو که به طرف تو دراز می‌کنم، به سرعت ناپدید می‌...

  • Butterfly's Repose - [Completed]
    15.2K 3.2K 27

    عشق من؛ وقتی در‌خت‌های همیشه سبز، زرد شدند و شاخه‌های منجمد، شکوفه‌ دادند، بیا و دستم رو بگیر؛ نجاتم بده. صدای من رو می‌شنوی؟ زمان مرگ پروانه‌ها نزدیکه. عشق من، بهم نگفتی؛ این عشق ما بود که مسمومشون کرد؟ |یونکوک - ویمین| |انگست| BTS YOONKOOK/VMIN FANFICTION copyright © 2020 teara , Yeg

  • SLOW WALK
    144K 36.7K 42

    - من نمیتونستم ازش مواظبت کنم - میخواستم برای یه بارم شده لبخندشون بخاطر من باشه اونا اینجوری وارد یه زندگی مشترک شدن، بدون عشق قرار نیست اتفاق خاصی بیفته، اونا همراه شدن تا ببینن راه به کدوم سمت میبردشون، به هرحال مگه همه زوجای دنیا عاشق همدیگه ان؟ couple: chanbaek genre: رومنس، زندگی روزمره

  • If I Forget Your Name - [Completed]
    5.9K 1.3K 9

    من جزئیات ده سال جنگ و تقلای تو رو نوشتم. برات نوشتم که چشمهات چطور عادت داشتن بدرخشن. چطور تارهای صوتیت با ارتعاش لطیفشون عادت داشتن معجزه بیافرینن. برات از تمام چیزهایی نوشتم که فراموش کردی. برات اسم آدمهایی رو نوشتم که دیگه به یادشون نمیاری. |نامجین - کوکجین| |انگست| |داستان کوتاه| BTS short fanfiction copyright ©...

    Completed