Select All
  • SEE
    59.9K 11.7K 25

    وقتي كه جيمين ميفهمه ميتونه روح هر موجوديو ببينه وقتي توي خونه ي جديدشون شوهر خواهرش توسط يك روح كشته ميشه و جيمين تنها كسيه كه اخطارهاي روح توي خونرو ميفهمه و مهم تر اينكه اون روح نسبت نزديكي باهاش داره و بايد مشكلش رو حل كنه تا بتونه به زندگيه بعديش بره و خب حل كردن مشكل شايد با كمك دوستش يونگي راحت بنظر بياد ولي...

  • Darker than nightmare
    2.2K 308 17

    اين داستان درباره ى جيمين ، شوگا ، تهيونگ و جيهوپه ... درباره ى گذشته ى سرد جيمين و اينكه چطور با اعضا اشنا ميشه ... *: داستنش رو از قبل برنامه ريزى نكردم پس خودمم نمى دونم دقيقاً چى ميشه فقط يه سرى از پارتاشو ميدونم ... **: چون كاپلى طرفدارش زياد بود سعى كردم كاپلى بنويسم ولى متاسفانه صحنشو بلد نيستم پس تا جايى كه...

  • چت بنگتن
    20.1K 2.9K 10

    RM created the group RM add jin RM add Jhope RM add suga RM add jimin RM add V V add Kooki V is typing...

  • ✨The great book of One Shots✨
    21.2K 1.2K 28

    کتاب وان شات های بچه های بنگتن فنتن^___^✨

    Mature
  • Crave | Per Translation
    395K 51.2K 69

    کشش (اشتیاق) | Crave مقدمه: جیمین، جونگ کوک و جین سه تا برادرن که هر سه هم تصادفا لیتل هستن. نامجون، هوسوک، تهیونگ و یونگی دوست های صمیمی و هم اتاقی اند که اتفاقا به خونه ی روبه روی همون اتاقی که این سه لیتل زندگی می کنن نقل مکان کردن و هیچ چیزی از دنیای DDLB نمی دونند. اما امکان نداره که بتونی تمام راز ها رو...

  • sweet school's diaries
    184K 22.3K 48

    -جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده

    Completed  
  • Stay with me
    23.1K 3.5K 17

    یونگی به خاطر تصادف سختی که ۱۵ سال پیش داشته هر شب با خاطرات جدیدش خداحافظی می‌کنه و به همون پسر بچه ۷ ساله که می‌خواست با خانواده‌ش به پیک‌نیک بره برمی‌گرده و جیمین باید هر روز دوباره با یونگی ۷ ساله سر و کله بزنه! کاور از: @Emethod ♡ این داستان برومنسه، فرندشیپ! اگه انتظار اسمات و رابطه‌ی همجنس دارید، لطفا اسکیپ کنین

    Completed  
  • I need you... (وانشاتی که داستان شده)✔
    37.7K 4.4K 11

    *هیونگ دارم بهت میگم به منم خوش گذشت. یونگی زانوهاش رو بغل کرد. نمیتونست حالت چهره جیمین رو تو تاریکی تشخیص بده. -هیونگ من خوشم اومد. وقتی چشمام رو گرفتی خوشم اومد. -جیمینا... * کاپل:یونمین

    Completed