Select All
  • l want my mitual love ||taemark||
    1.6K 269 4

    مینی فن فیک کاپل: ته مارک نویسنده:nihoo ایدی اینستاگرام: IG:nct.fanfiction

  • Wait for you to come back home
    1K 140 1

    12 نوامبر 2018 6 سال از نبود تهيونگ ميگذشت و من تنها بودم... خبري ازش نداشتم...نميدونستم اينجاست يا نه...نميدونم حالش خوبه يا نه...نميدونم منو يادشه يا نه...نميدونم عكسامونو داره...؟! نگهشون داشته؟! تو جيب شلوار جين پاره پورش يا گردنبدي كه وقتي 16 سالم بود براي خودم خريدم ولي گذاشتمش تو كوله پشتيش... فقط اينو ميدونم ك...

    Completed  
  • Manquant
    73.6K 8.5K 28

    جانگکوک، جین و جیمین ۳ تا پسرین که تو پرورشگاه بزرگ شدن ، اما طی یه اتفاق مشکوک پرورشگاه اتیش میگیره و اونا مجبور میشن با اتفاقات جدید رو به رو بشن...

  • 『 Lovely colleague 』
    70.2K 9.5K 22

    __________•__________•__________ جونگ کوک به خاطر وصیت نامه مادرش که گفته بود باید تو یه فیلم گی بازی کنه، تصمیم میگیره داخل فیلم ( گی) که بهش پیشنهاد شده بازی کنه و موضوع وقتی جالب میشه که کوک نقش مقابلش رو میبینه و..........

  • sweet school's diaries
    183K 22.3K 48

    -جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده

    Completed  
  • Star Renaissance || VKook ~ Completed
    197K 34.8K 40

    Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...

    Completed  
  • Last Keeper + Season 3 updating 🔰
    87.2K 18K 109

    خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که او...

  • Wicked for Your Voice || Vkook √
    159K 19.6K 33

    عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشک...

    Completed