I'M GUILTY || SOPE
بیاید سفر کنیم به خاطرات جانگ هوسوک ، پسر ۱۷ سالهای که گناهکار بود!
بیاید سفر کنیم به خاطرات جانگ هوسوک ، پسر ۱۷ سالهای که گناهکار بود!
اون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم
- تو طعم توت فرنگی رو دوست داری؟ - خیلی! [.وانشات یونسوک .هوسوک تاپ .برگرفته شده از فنآرت .اسمات ؛ فلاف]
[ COMPLETED ]✔️ 📘اشک های قلب. 📘نوشته هایی از اعماق قلب یک انسان❄ 📘لطفا بدون ذکر نام من و اجازه من، متنهایی که من نویسندهاشون هستم رو بر ندارید. 📘این بوک قراره حرفهای روح و ذهن من باشه یا حرفهایی از دیگران که باعث شده روحم رو قلقلک بده. 📘بیشتر متنهای این کتاب قراره اون چیزی که از افکار من میگذره باشه پس هر حر...
خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که او...
RM created the group RM add jin RM add Jhope RM add suga RM add jimin RM add V V add Kooki V is typing...
اين داستان داستانى مهيج ,عاشقانه و درام هست که پسرا (١d)تمامى اونا در اين داستان نقش هاى زيادى دارن و هر قسمت اين داستان تيک هاى تلخى از زندگى دخترى رو نشون ميده که علاقه شديدى به نقاشى داره ولى از شانس بدش تقدير اون جورى بود که خانواده خوبى نداشت و ادامه داستانم به طرز شگفت انگيزى پر از هيحان خواهد شد ولى ازتون...
*• این داستان به ۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده •* تمامی افراد باندcobraX متعجب بودند که بکهیون مهربون با اون لبخند درخشان چطور میتونه عضوی از یک باند تبهکار باشه! هرچند شایعاتی بین افراد پخش شده بود که بکهیون معشوق Mr.X ،رییس بزرگ باند، هست. ♠️♥️♠️ ~•You are the cure and s...
Bts yaoi fanfiction Jungkook-jimin-taehyung سلام به همگي اين اولين باره كه تصميم دارم فيكشنمو اينجا بزارم من يه الف و يه ارمي قديمي هستم و فن فيكاي زيادي نوشتم اما اولين باره كه فيكشني درباره ي بي تي اس مي نويسم! اسم داستان "براي پشيماني دير است" هستش و حالت رئال گونه داره يعني داستان زندگي بي تي اس كه با تخيلات مخلوط...
"......تو لیاقت موندن تو وان دایرکشن رو نداری ، تو باید بمیری" cover by @HarrietStylse
هری بیب بیب اوه تلاش میکنم تکون بخورم ولی سرم لرزش داره اوه نه همه تنم درد میکنه بیب بیب این چیه داره بیب بیب میکنه؟ سعی میکنم چشاموباز کنم نور چشامو میزنه .چشامو باز میکنم ولی حس میکنم یه چیزی رو پامه به پاهام نگاه میکنم یه پسر رو پامه فکر کنم خوابش برده بیب بیب بیب بیب ضربان قلبم تند تر میشه من این پسرو نمی...
ليسا منوبان يه دختر معمولى بود كه تازه درسش رو تو بوسان تموم كرده بود ، و وقتى به سئول برميگرده براى دنبال كردن آرزوهاش يه شغل آبرومندانه برا خودش دست و پا ميكنه.قبل ازينكه بوسان رو ترك كنه ، دوستش رزى اونو همراه خودش به يه پارتى شبانه ميبره ، اونا ميخواستن قبل ازينكه اونجارو ترك كنن يكم خوش بگذرونن، و بعد ليسا دخترى...
مـيـن يـونگـي x پـارک جیـمین • كـاري از تيـم ترجمه ميـن شـوگٓا آي آر• پارك جيمين در نقشِ پسرِ لوسِ رئيس شركت،و مين يونگي در نقش خلافكار يك باندِ سه نفـره 🚂🧣
من دوباره روی تختم دراز کشیدم. "چرا همه میمیرن تا هم اتاقی تو باشن؟" هری روی تختش نشست و پوزخند زدو گفت : خوب کی میتونه نخواد؟ من به طور باور نکردنی خوشتیپ، پولدار و دختر بازم و حس خیلی خوبیم دارم." "حس خیلی خوبی داری؟" من ازش پرسیدم وقتی داشت بلند میشد. "من میتونم کل شب سوارت شم." اون کم کم خودشو به تختم نزدیک میکرد...
جئون جونگ کوک پسربظاهرخشن ومغروری که برای امرارومعاش خودش وخواهروبرادرکوچکترش دریکی ازبزرگترین کلاب های سئول کارمیکنه وپسری به اسم کیم تهیونگ که پسری مفرح و پولداره که توشرکت پدرش مشغول به کاره،ملاقات میکنه... امااین ملاقات سرنوشت جفتشون رودستخوش تغییرمیکنه...
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
دیانا: فقط تو موندی زین..فقط تو.. زین: من همینجام عزیزم.من مراقبتم دیانا: میترسم زین.خیلی میترسم.از یه روز بی تو میترسم... . . روابطی که توی مرحله آزمایش قرار میگیرن عشقی که شعله های آتشش همرو توی خودش میسوزونه زین راهشو گم کرده آنا گناه کاره لیام نگرانه و دیانا محکوم به مرگ توی گودال تاریک تنهایی خودشه اما کی نجاتش م...
داستان درباره تشكيل روابط اشتباه..روابطي ك باعث فاش شدن رازهايي ميشه ك هيچوقت نبايدگفته ميشدن،هست. 🔞لطفا با توجه به درجه سني تون بخونين.🔞
Park Jimin's Ultimate Regrets of The Year: 3) Having friends who make out with cacti and gallop off into the sunset after getting shit-faced drunk 2) Getting locked out of my own hotel room at 3am, stark naked with only a towel preventing my balls from freezing 1) Being born in the same lifetime as a carrot-topped odd...
*cover created by biaswrecker_tae start & end: 2014-2015 (I was like 13 when this was written lol that's why it's... interesting -2020 me).