دوشيزه
من به اين معروفم كه بد عاشق ميشم تو كه ميدونستي،چرا موندي پيشم؟ اگر سرگردوني،حالمو ميدوني نخواه عاقل شم و دست بردارم
من به اين معروفم كه بد عاشق ميشم تو كه ميدونستي،چرا موندي پيشم؟ اگر سرگردوني،حالمو ميدوني نخواه عاقل شم و دست بردارم
گاهی برای ملکه بودن باید لشکر کشی کرد،باید جنگید،باید فتح کرد... و گاهی برای ملکه شدن کافیست؛قلب یک مرد را از آن خود کنی..آنوقت تو ملکه خواهی بود ملکه قلب او. گاهی تصاحب قلب یک مرد انقدر سخت است که حکم جنگ دارد وباید مرزها را برای فتحش در نوردید. دوشیزه مری اینبار باید بجنگه..بجنگه تا فتح کنه..شاید قلب یک مرد رو و...
بسی گفتند: دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست! ولی ما دل به او بستیم و دیدیم،که این زهر است اما نوشداروست...
خاطره به کنار... حتی اسمم را هم فراموش کردی! همین روزهاست که یکی از عاشقانه هایم را برای کسی بفرستی و بگویی : ببین این متن چقدر شبیه ما دوتاست...
اگر چه در پي آهو دويده ام چون شير به من اهالي جنگل،شكار ميگويند به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد هنوز مثل گذشته «نگار» میگویند..
"ادلاید"دختر خاکی ومهربونی که حتی معنی غرور رو نمیدونه زندگی براش چیزهایی رقم میزنه. زندگی ادلاید رو از عرشش زیرسایه مرد مغروری میکشه که همه چیزش غرورشه. این سایه غرور ممکنه باعث بدبختی وننگ ادلاید بشه ویا ممکنه باعث خوشبختی وسعادتش بشه.