Select All
  • ° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook)
    213K 26.5K 43

    [complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس می‌کنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و می‌تونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو رو به عنوان جفت خواهرم درنظر گرفته... من تو رو به هیچ کسی نمی‌دم ته...

    Completed   Mature
  • ^᪲𝐾𝑜𝑖𝑛𝑜𝑌𝑜𝑘𝑎𝑛-𝑘𝑜𝑜𝑘𝑉^᪲
    14.7K 2.1K 14

    حسی فوق‌العاده به محضِ اولین ملاقات با کسی که، روزی عاشق‌اش خواهی شد𔘓‌ֵ 𐙚𝙽𝙰𝙼𝙴: #KoinoYokan 𐙚𝙲𝙾𝚄𝙿𝙻𝙴: KookV 𐙚𝙶𝙴𝙽𝚁𝙴: Omegavers-Romance-Smut 𐙚𝚆𝚁𝙸𝚃𝙴𝚁: Baboone "BoE" و حمایت!

  • The Real Me [kookv]
    930K 140K 85

    - نمی‌تونم مثل قبل بغلت کنم. - نبایدم بتونی. من ماسکم رو جلوت زمین انداختم. ~~~ - بودنت اعتیادیه که دلم نمی‌خواد هیچ‌وقت ترکش کنم؛ مثل اعتیاد تو به لیمو. ~~~ ژانر: رمنس، درام، اسمات، روزمره

    Completed   Mature
  • Wild [KookV]
    302K 47.2K 38

    چشم‌هاش پر از اشک بود و نگاهش پر از خشم. نمی‌خواست مقابل این مرد سر خم کنه. نمی‌خواست قبول کنه از عرش به فرش رسیده. نمی‌خواست قبول کنه که تا پنج ساعت پیش همه مقابلش خم می‌شدند و برای بردن اسبش به اسطبل پیش‌قدم می‌شدند و حالا اینطور تحقیر‌آمیز باهاش رفتار می‌کردند. مقابل رهبرِ پک دشمن زانو زده بود و دست‌هاش بسته بودند...

    Completed   Mature
  • 𝐛𝐨𝐮𝐧𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐎𝐍𝐎𝐑 {𝐯𝐤}
    471K 55.1K 45

    {Completed} جونگ‌کوک از ازدواج با همچین هیولایی میترسه. خیلی ها ازدواج اجباری جونگ‌کوک با تهیونگ برای برقراری صلح بین دو مافیا رو مثل یه موهبت میدونند ولی از نظر خودش سرنوشتش محکوم شده و به نابودی رسیده. هیچ راه فراری از این قرارداد ازدواج اجباری و برنامه ریزی شده وجود نداره؛ قطعا تهیونگ تا آخر دنیا به دنبالش میگشت...

    Mature
  • 𝘓𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘰𝘧 𝘥𝘢𝘳𝘬𝘯𝘦𝘴𝘴 «vkook»
    313K 39.4K 67

    _من سایه ام. _و من نوری که سایه رو دنبال می کنه. **************************************************** _توی دنیایی که تو زخمی و من درمانگر...یک عشق چطوری قراره به وجود بیاد؟. _برای به وجود اومدنش...باید منو درمان کنی. دکتر جئون جونگکوک، پنج ساله که با کیم تهیونگ رئیس یک گنگ مافیایی ازدواج کرده...اما اون از مافیاها متنف...

    Completed   Mature
  • Deadlock [KookV]
    186K 24.1K 23

    «من متوجهم که مشکل از کجاست؛ شماها زیادی جدی هستید. یه چهره‌ی به ظاهر باهوش، صرفا نشون‌ دهنده‌ی هوش نیست آقایون‌. تمام کارهای ابلهانه‌ی دنیا، با همین حالتِ چهره انجام میشه. لبخند بزنید آقای محترم. لبخند!» •.☁️Title: Deadlock •.☁️Status: Completed •.☁️Couple: KookV •.☁️Rating: NC-17 •.☁️Tags: Age difference, Unequal r...

    Completed   Mature
  • Whiskey[ویسکی]
    986K 125K 67

    Vkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... هوم؟ زندگی سرشار از زرق و برقشون... کسایی که حتی با دلار س...

    Completed  
  • Peanut butter🥜[taekook]
    130K 24K 22

    پینات باتر، لقب تهیونگِ آلفایی بود که همیشه‌ی خدا توسط یه عده گرگ خوشمزه، اینطور صدا زده می‌شد و به محض شنیدن این لقب، دندون‌هاش برای پاره کردن خرخره‌ی موجودات نمک‌ریز دورش تیز می‌شد. هیچ‌کس نمی‌دونست چی می‌تونست باعث بشه که آلفا با شنیدن لقب به اون بامزگی اینطور خشمگین بشه، به جز خودش که می‌دونست جفت حقیقیش، جئون جون...

    Completed   Mature
  • Who are you?
    344K 43.1K 59

    ☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرسه سه جونگ میشه...!] Couple:kookv Other Couples: chanbaek Gnre:action...

    Completed  
  • DR1989(vkook)
    52.6K 10K 46

    DR1989 _اون یه دزده..نه بذارید دقیق تر بگم، اون بزرگ ترین جیب بر سئوله! +پس اون یکی کیه؟ _میشه گفت فقط یه رباته احمق؟ «اگه یه فیک اکشن رمنس و عجیب غریب میخوای...پس چرا هنوز منتظری بِِِچ؟این یکی مال توعه!» ژانر:علمی تخیلی، اکشن،رمنس. روزای آپ:تموم شدهㅠㅠ تاریخ زاییدن این فیک:210821 تاریخ ازدواج کردن این فیک:230501 کاپ...

    Completed  
  • Along the Seine River | Vkook | Completed
    314K 47.7K 45

    ┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه...

    Completed   Mature
  • Anathema | Namgi, KookJin
    10.6K 1.9K 17

    تو دنیایی که بدون ماسک اکسیژن نمیشه نفس کشید نامجون که موهای عجیبش رنگ فیروزه ای دارن ... یه روز پسری رو میبینه که بدون ماسک اکسیژن بهش زل زده... این داستان توی یک دنیای تخیلی و زمان تخیلی اتفاق می افته اما میشه گفت این زمان تخیلی، از زمان فعلی دنیای ما جلو تره. اگر براتون راحت تره، چیزی حدود 250 سال جلو تر از زمان حا...

    Completed  
  • 【 Only in Bermuda - Full 】
    68.7K 10.6K 21

    قدم‌هاشو سریع‌تر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دست‌هایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش تهیونگ فرو رفت. سر خم کرد و پیشونیش...

    Completed  
  • Brat bunny kills
    175K 22.2K 35

    وی،چیم و کوک ادمینهای سایت ادم کشی معروف کیلربانی توی دیپ وب هستن ولی این دلیل خوبیه که فکر کنیم اونا واقعا به بدی اعمالشون هستن؟

    Completed  
  • The Tale of a Little Pink |NamJin FanFic|
    97K 19.8K 47

    نامجون هیچ وقت فکر نمیکرد که یه آدم کوچولو توی دیوار اتاقش زندگی کنه. اما وقتی به خاطر اشتباهش اون بند انگشتی بزرگ میشه، باید بهش کمک کنه تا دوباره مثل قبل بشه. برای اونا توی مسیرشون برای عادی کردن شرایط، اتفاقات جالب، بامزه، ناراحت کننده و همینطور رمانتیکی میوفته. یاد گرفتن خوندن و نوشتن، جنگ با زنبورای وحشی (که دشم...

    Completed  
  • Y.G
    229K 47.9K 56

    متاسفم یونگی تو نمی تونی خودتو از شر پارک جیمین خلاص کنی . خوش بگذره! *** نگاه یونگی به لبای جیمین و خورده بیسکوئیتای روش افتاد و بی اختیار با تحسین گفت:(( خوشمزه به نظر میاد .)) جیمین لباشو تو دهنش کشید و به رد شکلات روی لب بالایی یونگی نگاه کرد. _ مال توام . دوتا پسر با نگاه مب...

    Completed  
  • 🌸I bloomed for you...
    224K 33.9K 53

    🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفت...

    Completed  
  • 961.78 °C
    263K 53.4K 32

    فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫

  • RANDY
    430K 70.9K 32

    [کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میا...

    Completed  
  • 🔻𝙒𝘼𝙍 𝘼𝙉𝘿 𝙋𝙀𝘼𝘾𝙀🔺
    28.9K 3.8K 17

    ⌯ Name꧇ جَـــنـــگ‍ـــ و صُـــلـــح ⌯ Couple꧇ KookV, YoonMin, Namjin ⌯ Side Couple꧇ Minv/VMin, SoPe, and... ⌯ Genre꧇ AU, OmegaVerse, WereWolf, Angst, Mystery, Magical, DarkFantasy, Supernatural, Romance, BDSM, Smut, Mpreg ⌯ Channel꧇ @JiminTopStan ⌯ Writer꧇ SISI Hurrary ✍اُمــگــا و آلــفــا، دو خاندان بزرگ سلطنتی، سا...

  • 𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    701K 93.2K 26

    [ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید...

    Completed  
  • 𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    373K 58.3K 35

    [در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...