𝐂𝐨𝐧𝐟𝐢𝐫𝐦𝐞𝐝 𝐄𝐦𝐚𝐢𝐥
اگه نمیتونین ووت بدین، کامنت بزارین یا کسیرو فالو کنین یه نگاه به این بوک بندازین👀
اگه نمیتونین ووت بدین، کامنت بزارین یا کسیرو فالو کنین یه نگاه به این بوک بندازین👀
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
- I think a piece of the moon that is not in the sky in your hair. - فکر میکنم تیکه ای از ماه که تو آسمون نیست توی موهای توعه لویی. ---------------------------------------- کانال تلگرام : @coalacity 1660 - London Sad End Complete بر اساس یک سلسله ی واقعی Vampair-Historical Larry-Ziam به قلم : sami
《تو پسر سپیدهدم هستی.نیمه آدمیزاد و نیمه اژدها.کسی که خدایان کهن و بر حق رو از زندانشون آزاد میکنه و نژاد آدمیزاد رو به خفتی که لایقشه میرسونه.》 زین به عنوان پیشکار ملکه وارد دربار میشه.جایی که لرد لیام پین،عموی پادشاه، از خیره شدن بهش ابایی نداره و اتفاقات شومی در شرف وقوعه.زین رازی داره که نباید فاش بشه؛رازی که اون...
جاده تاریک وسط جنگل...جایی که فقد و فقد سرعته که میتونه تعیین کنه تو برنده ای یا بازنده! لویی فقد میخواست رانندگی کنه هیچوقت فکرشو نمیکرد که پسر فرفری اینطوری خودشو بندازه وسط زندگیش و همچیزو خراب کنه! و حالا اون نمیدونه کی بوده و چی از زندگی لویی میخاسته...
ماریا دختر 16 ساله ای که برای زندگی جدیدی به اوکلند میاد. ولی قبل از اینکه به خودش بیاد زندگیشو به پسر مافیا اوکلند میبازه. + تو اما وارد رگهایم شدی و همه چیز تمام شد؛ و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم -Z [ zayn malik ] [ Sexual content ]
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاه...
~آخه لویی من تا ب حال هیچوقت چنین حسی رو ب هیچکی نداشتم این برام عجیبه... . . . ~زین من امروز یه گندی زدم و برای اولین بار از اینکه کسیو به فاک دادم پشیمونم... لری و زیام💙💚🧡❤️ Top ranked: #15 on ziammayne
یه داستان از نایل هوران .... نایل پسر مغرور و پولداریه که اصلا به عاشق بودن و این مسائل اهمیتی نمیده و کل عمرش در حال سکس و خوشگذرونی بوده زیام هم داره فیک ادیت کامل نشده Cover by: @Callme_Afsoon #1 in #persian
به راستی فراموشی چیست... گرفتن یک انسان از خاطرات یا متلاشی کردن لحظات تعفن آمیز و درد منشانه در حیات همان انسان ؟ آیا فراموشی از دست دادن مرور شگفتی بال های پروانه یا عطش سقوط در اتمسفر عشق است؟ حقیقت فراموشی چیست؟ غیر از این است که حقارت زمان را در بند میپیچد و در فریاد ناپیدای روح خویشن را دفن میدهد؟ فراموشی ... ...
پس سقوط این شکلی بود . لازم نبود بیفتی . لازم نبود حتی کوچکترین حرکتی بکنی . سقوط ، توی یه لحظه اتفاق می افتاد . مثل پایین ریختن اشک مثل شکستن شیشه مثل خاموش شدن شمع ... توی یه لحظه تمام دنیات جلوی چشمهات از هم می پاشید . و تو وقتی متوجهش میشدی که دیگه خیلی دیر بود . by: lazhia Genre: smut , dark , romance , ang...
یسری چیزها رو نمیشه برگردوند. یسری چیزها رو ، هر چقدر هم که تلاش کنی و در اوج خواستن و ضعف برای داشتن دوبارش تمنا کنی ، نمیتونی تغییر بدی. و این سرنوشت لیام بود.. سرنوشت؟ هه.. اون فقط یه تصمیم احمقانه و بدون فکر بود. با اینکه بهش هشدار داده شده بود ، باز هم مستِ زمزمه های شیطان درونش شد. کاش فقط یه فرصت دیگه داشت..
[ و من دانسته جرم عشق تورا به دوش کشیدم .ای سنگین ترین گناه من ] در دنیای من عشقو احساسات پوچ انسان ها راه نداره اینجا ما یاد گرفتیم هر نوع احساسی بیماری محسوب میشه بیماری خطرناکی که سالانه انسان های زیادی رو از بین برده . در دنیای من عشق بزرگترین جرم بشریته جرمی که حکمش گرفتن نفس انسان هاست. به دنیای من خوش امدید �...
لیام نتونست بخاطر زین چیزی که هست رو تغییر بده اما اون تلاش میکرد تا شخصیتش رو تغییر بده اون از زین دفاع میکرد حتی به بهایه از دست دادن جونش و زین با عاشق شدن به لیام اجازه داده بود تا یه قاتل وارد زندگیش بشه و به یه هیولا اعتماد کرده بود اما چی میشد اگر واقعیت رو میفهمید؟ ایا انسان میتونه عاشق هیولایه کابوس هاش بشه...
"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]