Select All
  • Things We Said When We Were burried In The Soil
    993 150 1

    [Completed] Larry Stylinson فقط مرگ می‌تونه دو نفر رو از دست یه رابطه‌ی تاکسیک خلاص کنه. داستان کوتاه یک قسمتی

    Completed   Mature
  • obviously || Larry [persian translation]
    32.4K 7.1K 25

    [Completed] "لویی نابیناست؛ اون طرفدار واندایرکشن یا درواقع فنِ هری استایلزه، و درست از لحظه ای که اونها همدیگه رو ملاقات میکنند زندگی لویی زیر و رو میشه..." * * * author ( on ao3) : sweetkisses

    Completed   Mature
  • you are no more [L.S]
    7.7K 1.4K 40

    ❌چند ماه آپ نخواهد شد❌ حتی اونی که من شده بودم فهمید ولی تو... اونی که تو شده بود و با نگاهش می‌پرستید، رقصشو تتو میزد تو مغزش، لبخنداشو زندگی می‌کرد، می‌بلعید، حتی با وجود مزه‌ی توی دهنت! چقدر اونی که من شده بود، من شده بود واقعا... چقدر دیدنِ من عجیب بود! عجیب بود اون حجم از عاشقی کردنو دیدن، حداقل برای من، منی که...

    Mature
  • Always You [L.S] ~ By Miss X
    3.2M 302K 140

    هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...

    Completed   Mature
  • Angel [L.S]
    86.2K 17.7K 64

    [Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیم‌های غلط اون وارد ماجرایی می‌شه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورق‌ها تک‌تک برمی‌گردن و می‌فهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو می‌کرده. وقتی تنها چیزی که حس می‌شه درده، چه می‌شه که یک نفر مرهم باشه؟ پی‌نوشت: در این کتاب تمرکزی رو...

    Completed   Mature
  • My Lord is a wolf
    88.2K 14.2K 20

    دوکِ دیوانه.. این تمام چیزیه که هری، درباره ی دستِ پادشاه میدونه، اما لویی تاملینسون یک راز بزرگ داره.. دوک اسیر یک نفرینه... نفرینی که سالهاست بر خاندان تاملینسون سایه انداخته... نفرینِ ماهِ کامل.. و گرگ اسیرِ دستِ آهو... اسارت شکارچی در چشم های شکار... آن زمان گرگ دندان هایش ریخته بود، ماه اخمو و ناراضی در دل آسمانِ...

  • Look at me [L.S]
    185K 34.7K 53

    تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed

    Completed  
  • Sunday[L.S] [Completed]
    12.8K 3.8K 20

    "بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"

  • Stranger - L.S
    8.3K 1.4K 13

    لویی چشمهاش رو باز می‌کنه و می‌فهمه توی شهر خودش ، هیچ کس رو‌ نمی‌شناسه در حالی همه اونو می‌شناسند؛ اما نه به اسم‌ خودش. « همیشه مي گن از غریبه ها دور بمون. نمي گن اگر خودت یه غریبه بودي باید چیکار کني. » LARRY STYLINSON FANFICTON copyright © 2019 Yeg 7.16.19

  • Blue memories [l.s_z.m]
    28.1K 2.8K 16

    داستان لرريه و زيام هم داره هری- لویی بهم نگاه کن لویی نمیخواست تو چشمای مرد روبروش نگاه کنه و تقره ميرفت.. - گفتم نگام کن. لویی با اکراه سرشو بالا اورد و تو چشمای سبز مرد مقابلش زل زد چشماش پر التماس بود. - لو نمیتونی انکارو با من بکنی. نه وقتی که انقد میخوامت.یکم بیشتر راجبش فک کن. اشتباه میکنی... - من تصمیمو گرفتم...

  • Small faults (L.S)
    10.5K 2.7K 30

    اشتباهات بزرگ...اشتباهات کوچک هیچ معیاری نمی تواند بزرگی اشتباهاتمان را اندازه گیری کند. کسی که مرتکب به اشتباه شده باشد، مقصر است. اگر تو مقصر باشی، من عاشقت می مانم... اگر من مقصر باشم، تو پیشم می مانی؟ وضعیت: در حال آپدیت