Выбрать всё
  • Comfort Me
    15.4K 1.6K 10

    +کوکی : امروز بلاخره به یکی از ارزوهام رسیدم فشن شوی امرالد رو دیدم، اون آدم عجیبیه دوست داشتم ببینمش! - جیمین : اگر بتونی کاراموزش بشی چیکارمیکنی براش؟ +هرکاری! جیمین متعجب برگشت سمتش. -مطمئنی؟ هرکاری؟ + آره! - حتی اگر بخوای نقش نامزدشو بازی کنی؟ + یعنی نامزد اجاره ایش باشم؟ -اره... جونگکوک خنده ای کرد. + اره چراکه...

  • The Future is ours [Kookmin] | Per translation (Completed)
    32.2K 5K 16

    نام: The Future is ours آینده مال ماست مترجم: Athena_Archer زوج: کوکمین وضعیت: کامل حدود تعداد کلمات: ۱۷،۰۰۰ ژانر: عاشقانه، اسمات، فلاف و انگست _ (Canon) (دنیای واقعی بی‌تی‌اس) Credits/Original Author: Namakemono (ao3) Original link in the last part

    Законченные истории  
  • درهم تنیده🌱
    1K 31 1

    "Intertwined" Genre : romance , smut, angst, real life Couple ; #Kookmin, #Jikook , #teaser پارک جیمین پسر 18 ساله ای که برای دوره کارآموزی وارد کمپانی بیگ هیت میشه. هیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد که جایی که برای پیشرفت رفته، قراره این همه دردسر بکشه ! اگه یکی از این دردسرا شروع احساسات جدید به کسی که فکرشم نمیکنه باشه چی...

  • Forest ♧ HopeMin ♧
    100K 19.5K 50

    هوسوک خون آشامی که صد ها سال تنها زندگی کرده یک روز با یک ماشین تصادف کرده رو به رو میشه و به جای اینکه بزاره نوزادی که توی آغوش مادر مرده اش گریه میکرد مثل خانوادش بمیره اون رو به کلبه ی خودش میاره و بزرگش میکنه... ژانر: سوپرنچرال - درام - رمنس نویسنده: Razi and Moonlike کاپل: hopemin

    Законченные истории  
  • my mom's boyfriend 〽️
    41.5K 5.7K 19

    〽️نام فیک : my mom's boyfriend 〽️ ژانر : تینیج _اسمات _رومنس_ انگست 〽️روز های آپ : جمعه 〽️کاپل : کوکمین 〽️وضعیت فیک ‌: پایان یافته 〽️نویسنده :jikookies 97 〽️مترجم : jisa 〽️ خلاصه فیک : وقتی جیمین از مدرسه خسته کنند‌ش به خونه برگشت انتظار چیز های زیادی رو داشت... انتظار داشت مادرش رو خوشحال از برگشتنش ببینه... یا...

    Законченные истории   Для Взрослых
  • Unwanted love
    219K 29.6K 37

    جیمین یه دکتر موفق کاملا استریته (خودش اینجوری میگه) و از گی ها بدش میاد و عاشق دوست دخترشه! کوکی برادر جدید جیمین! یه خواننده گی موفق و خیلی تخس که میاد میشه بلای جون جیمین و تمام برنامه هاش رو بهم میریزه :) (این فیک دیگه توی تو پیج اینستا آپ نمیشه و فقط اینجا میزارمش) جیکوک💜

    Законченные истории  
  • My Ajjussi 🥀
    396K 44.1K 50

    فیکشن آقای من🥀 ▪︎جونگکوک: "زیاده روی کن آجوشی من عاشق زیاده روی هاتم!"🐰 ▪︎تهیونگ: "تو یه سازی اسمتو میذارم کُ... از پایین مینوازمت از این بالا ملودیت رو استخراج کن!"🐯 •ممنوعه ای در دل #عشق و #خیانت 🤍↯ #MyAjjussi 🥀 - -Couple: TaeKOok 🌙 -Author: -Smutic🥀

    Законченные истории   Для Взрослых
  • Y.G
    224K 47.4K 56

    متاسفم یونگی تو نمی تونی خودتو از شر پارک جیمین خلاص کنی . خوش بگذره! *** نگاه یونگی به لبای جیمین و خورده بیسکوئیتای روش افتاد و بی اختیار با تحسین گفت:(( خوشمزه به نظر میاد .)) جیمین لباشو تو دهنش کشید و به رد شکلات روی لب بالایی یونگی نگاه کرد. _ مال توام . دوتا پسر با نگاه مب...

    Законченные истории  
  • Singer
    275K 43.2K 48

    پارک جیمین به عنوان یه فن بوی به آیدولش جئون جونگ کوک پیام میده.

    Законченные истории  
  • BL Entertainment
    18.4K 3K 21

    اگه بخوام داشته باشمت خودخواهیه، اما میخوام برای آخرین بار خودخواه باشم! 🌚کاپل: کوکمین 🌚ژانر: اسمات، فانتزی، درام ❌ این فیکه ترجمه ای نیست و همش نوشته ی خودمه لطفا این فیک و هیچ جای دیگه اپلود نکنید ❌ Best ranking #3 vampire🥉 #7 jikook 🏅 #8 dram🏅 #12 fantasy 🏅 #13 kookmin🏅

  • Letters to my senior crush || YOONMIN
    436K 87.7K 112

    جیمین به صورت مخفیانه توی لاکر کراش سال بالاییش نامه می‌ذاره. برای رو در رو صحبت کردن با کراشش زیادی خجالتیه. [چپتر ها کوتاهن] -جیمین: یه سال پایینی 15 ساله و یونگی یه سال بالایی 19 ساله ست. •ترجمه ی فارسی• Credit: btswritings

  • Trafalgar || Yoonmin ~ Completed
    96.8K 19.4K 55

    'یک روز تو هم با نگاهت بهم التماس می‌کنی که باورت کنم...' 《کامل شده》 کاپل: یونمین، تهکوک، نامجین ژانر: تاریخ معاصر، عاشقانه +اسمات By: Augustida

    Законченные истории  
  • HEAVEN (+18)
    1M 113K 57

    "بگو مال مني!" "فقط مال توام" Vkook/Yoonmin AU

    Законченные истории  
  • Salvatore
    143K 22.4K 59

    (فصل اول فول💜)salvatore . ناجی . . . چطور شد؟چطور یکی میشه پاییز و بهار و تک تک ذره های هواش...تنها ترین الهه ی روی زمین...شکسته ترین...وقتی نبض بزنه اون نگاهش توو دونه دونه ی سلول های عصبیش... و فوران کنه اون حس سرخ داخل رگایی که یخ زده بود... حالا که داشت قدم برمیداشت سمت اون بهشت بی انتها...قدماش میلرزید...سست میش...