„ Killer Love „
پلکاشو محکم روی هم فشارداد. پرونده رو دوباره برداشت .نگاهش رو تک تک اون عکسای لعنتی میلغزید و حقیقت رو بیشتر توصورتش میکوبید. سیل اشکاش بیرحمانه به ساحل چشماش هجوم میاوردن و بیشترازهمیشه کلافش میکردن... +من همیشه دوستت دارم ته... +هیچوقت بهت دروغ نمیگم.... بایاداوری حرفهاش پوزخندی گوشه لبش نشست. -بازی بدی رو شرو...