𝐒𝐄𝐂𝐑𝐄𝐓
صدای الارم گوشی بلند شد پس چشماشو باز کرد اما دیگه از صحنه ای که میدید دیگه تعجب نمیکرد چون یکماه بود وضعیت همین بود و اون فقط تمام تلاششو میکرد که نشون نده اون و میبینه و باعث بشه اون حتی بیرون از خونه هم دنبالش بیاد تا ببینه واقعا اون و میبینه یا نه تا حد زیادی هم موفق بود اما دیگه کم کم داشت ازین وضعیت خسته میشد چو...
Completed