Select All
  • DUSK TILL DAWN
    48.9K 8.6K 35

    تو به من محکومی زین مالیک.. محکوم به اینکه از طلوع تا غروب کنارم باشی... . . . . . . این اولین فف منه امیدوارم دوستش داشته باشید :) خودم که کلا خنثی نسبت بهش. اگه نظری راجب روند داستان بود حتما کامنت بزارید عشقتون کشید vote بدید نخواستیدم عیب نداره🤷🏻‍♀️.. در هر صورت که اینجایید تا لذت ببرید ....

  • * E x L *
    1.9K 250 13

    _اگه بهت خیانت کنم چی؟ +هیچی.. _واقعی که نمیگی..؟ +من بهت اعتماد کردم و حالا اگه تو بخوای بهم‌خیانت کنی.. چیکار میتونم بکنم.. ؟ _میتونی پیدام کنی و ازم انتقام بگیری.. +من هرگز از کسی که دوسش دارم انتقام نمیگیرم..

  • Natural | Shin Soukoku
    4.1K 468 7

    Name: Natural Couple: Shin soukoku Genres: Fantasy, Adventure Summary: ناکاهارا چویا، تاجر شرقی‌ای که با کشتی اسرار آمیزش از دریا ها و اقیانوس‌ها عبور می‌کنه و به پایتخت سرزمینش، می‌ره. اون یک تاجر بود. نه تاجر لباس، ابریشم یا جواهرات. اون تاجر اطلاعات بود... امّا وقتی با حکم رسمی پادشاه، اوسامو دازای افسر اختصاصی مب...

  • OVERFLOW
    499 118 10

    یسری چیزها رو نمیشه برگردوند. یسری چیزها رو ، هر چقدر هم که تلاش کنی و در اوج خواستن و ضعف برای داشتن دوبارش تمنا کنی ، نمیتونی تغییر بدی. و این سرنوشت لیام بود.. سرنوشت؟ هه.. اون فقط یه تصمیم احمقانه و بدون فکر بود. با اینکه بهش هشدار داده شده بود ، باز هم مستِ زمزمه های شیطان درونش شد. کاش فقط یه فرصت دیگه داشت..

  • "In The Heat Of The Night"●|ziam|●-persain
    6.3K 1K 15

    لیام نتونست بخاطر زین چیزی که هست رو تغییر بده اما اون تلاش میکرد تا شخصیتش رو تغییر بده اون از زین دفاع میکرد حتی به بهایه از دست دادن جونش و زین با عاشق شدن به لیام اجازه داده بود تا یه قاتل وارد زندگیش بشه و به یه هیولا اعتماد کرده بود اما چی میشد اگر واقعیت رو میفهمید؟ ایا انسان میتونه عاشق هیولایه کابوس هاش بشه...

  • Sweet Melody
    3.1K 623 10

    همزاد، همراه،هم سرنوشت

    Completed  
  • Flower Crowns (Ziammayne)
    20.4K 4K 11

    جایی که لیام عاشق پسری با موهای صورتی و تاج گل میشه، همه چیز عالی پیش میره تا اینکه گلها پژمرده میشن، درست مثل اون پسر. Highest rank : 2 in short story 🧚🏿‍♀️ 'Persian Translation' Original story by @ziamstunes

    Completed  
  • Entertainer [Z.M] (mpreg)
    191K 26.4K 55

    من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!

    Completed  
  • 28th Street Bakery (نانوایی خیابان ۲۸ ام)
    12.5K 2.4K 32

    لویی این دفعه داد زد... _چرا ازم فرار میکنی؟ هری با صدای آرومی جواب داد: _میترسم...! با رنجش چشماش بهش خیره شد.. لویی: از من؟ هری: از عشق... .................................................................. اینجا نه خبر از قتل و گروگان گیری نه سلطنت و گرگ ها اینجا داستان آدم های معمولی و زندگی های روزمره کسایی که واس...

  • phantom pain
    235 45 2

    و آخرین صداها میتوانست زیباتر باشد؛ اگر صدای ناقوسِ مرگ نبود.

  • light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
    388K 44.2K 84

    Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه

    Completed  
  • Voices
    1.6K 376 17

    هر روز تکرارِ دیروز و هر روز چندین برابر بدتر زنده بودن سخت ترین کارِ دنیاست وقتی حتی باید بابت نفسی هم که میکشی تاوان بدی...

    Completed  
  • Dancing With Your Ghost |Z.M|
    5.6K 1.3K 9

    [Completed] تو رفتی و اما حالا آخرین باری که بوسیدمت رو به یاد نمیارم. تو رفتی و اما حالا گوش هام دیگه دوستت دارم هایی از زبان تو نشنید. شاید حق باتو باشه، عشق ما اشتباهی جوونه زد و اما حالا دوباره روبه‌روم ایستادی... شاید دیگه عاشقت نباشم اما بیا این رو خوب به پایان برسونیم؛با من میرقصی؟

    Completed  
  • We made it [L.S]
    10.9K 3.6K 18

    "میخوای همه چی خراب شه؟..من هیچی...خودتو ببین...اگر بفهمن تمام آرزوهات نابود میشن." "خیلی وقته خوندن دیگه آرزوی من نیست." "پس آرزوت چیه؟" "تو..." "اما...این شدنی نیست.اونا می‌فهمن و اونموقع کاری از دست ما برنمیاد." "تا وقتی که دستات تو دستام باشن از پس هرکاری برمیام..."

  • Original Sin (larry)(ziam)
    5.4K 731 16

    گناه اصلی چیه؟ پسری که عاشق یه پسر دیگه میشه یا خدایی که حس عشق رو به اونا داده

  • Zitten [ZIAM MAYNE]
    60.6K 14.8K 41

    سرنوشت یک دانشجوی دامپزشکی با دیدن عجیب ترین گربه ی زندگیش به طور کلی عوض شد هشدار: این یک کتاب تخیلی است، اگر با بیش از حد بامزه بودن بیش از حد تخیلی بودن مشکل دارید کتاب رو مطالعه نکنید- Mpreg

    Completed  
  • Bully |Larry|
    1K 259 4

    گفته بودم بدون تو من فقط دارم سعی میکنم زودتر لحظه ها رو سپری کنم تا تو برگردی. تا من داخلِ دریای چشمات غرق شم دنیای من خلاصه شده در تو ، تو و تمام چیزهای کوچیکت. _LarryStylinson

  • Neighbours [Z.M]
    2.2K 399 12

    مردی عضلانی گوشه ی اتاقک نشسته بود و با چشم های آبی ترسناکش به زین خیره بود. زین با خودش فکر کرد که مثل قاتلا بهش نگاه می کنه. قاتل...این کلمه یاداور این شد که زین هم یه قاتله! ~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~ |Neighbours| Wr.Strawberyandcigaret Ziam Liam Top

  • Searching for the truth
    308 56 6

    هری و لیام باهم برادرن، که با خانواده فقیرشون توی یه چادر زندگی میکنن زین و لویی هم برادرن و وضعیت چندان خوبی ندارن ولی در هر حال از هری و لیام بهترن و تو یه خونه تو حاشیهٔ شهر زندگی میکنن نایلم بچه لوس یه خانواده‌ی پولداره و روحشم از وجود پسرای دیگه خبر نداره، تا اینکه.... ولی همه چیز همینطوری میمونه؟ قراره تغییری تو...

    Mature
  • Flames [L.S]
    26.8K 5.3K 42

    "یادته چی بهت گفتم؟ شعله ها...یا گرم میکنن ، یا همه چیز رو برای همیشه ، تبدیل به خاکستر! حالا...بهم بگو! چرا جفتمون رو سوزوندی؟"...

    Completed   Mature
  • neked weapon
    3.6K 335 11

    د : یا اونو بزن یا مادرت میمیره ز : اما .... د : کدوم ؟ 🚫سلف هارم ..... قتل عام ..... فوش ..... تجاوز جنسی..... 🚫

  • save me (ziam) (Completed)
    169K 19K 65

    ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا.... ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن

    Completed  
  • Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed
    30.3K 5.1K 69

    . . . [ جوری منو ببوس که انگار آخر دنیاست..!] وضعیت: کامل شده

    Completed  
  • Mon Beau Menteur [Z.m/L.s]
    5.4K 942 11

    زیباترین دروغگوی من بی نهایت دوستت دارم هنوزم دارم حتی اگر نباشی حتی اگر نباشم و حتی اگر تو آنی نباشی که به من گفتي "دوستت دارم"

  • Me,You,Him! (Ziam)
    331K 41.6K 41

    [COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟

  • The Wedding Date [ Persian Translation ]
    54.1K 10.3K 33

    • زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که ماما...

    Completed