Select All
  • God is Dead? | Vkook Completed
    39.4K 4.9K 6

    _ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...

    Completed   Mature
  • The Inception Of Nikita | Vkook
    80.4K 14K 71

    ┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیاره‌شون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو...

    Mature
  • 𝐒𝐀𝐕𝐎𝐔𝐑 𝐓𝐄𝐀𝐑𝐒 | 𝑉𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛
    35.4K 5.1K 25

    -متنفرم کردی...منی که نمیدونستم و نمیتونستم، معنی این کلمه رو درک کنمو حس سرد و تلخ برندشو روی قلبم حس کنم...اره تو متنفرم کردی...از خودی که میگفتی همه چیزشی و میپرستیش...متنفرم کردی از تمام حسایی که میگفتی فقط می‌تونی وقتی از زبون من بیان میشن، درکشون کنی... *** هاي گايز اين...

  • Survivor / بازمانده
    14.1K 2.4K 36

    (کامل شده) هر شب وقتی خودشو برای خواب توی سرمای جنگل اماده میکرد فقط دو جمله توی ذهنش تکرار میشد زنده بمونه...پیداش کنه و تنها راه شکار نشدن، پوشاندن بویی بود که هیولاهار رو به خودش جذب میکرد

  • 𝚂𝙴𝚅𝙴𝙽⁰⁷
    63.4K 12.5K 45

    [completed] 8پسری که خیلی اتفاقی توی دانشکده باهم هم اتاقی میشن و این همراهی باعث رخ دادن یک سری اتفاق های مشکوک میشه. همه چیز مجهوله و هیچکس نیست که بتونه ابهاماشون رو برطرف کنه، و درنهایت تصمیم میگیرن صبر کنن... اون پسر ها چی دارن که یک نفر به همه سپرده تا هواشون رو داشته باشن و ازشون محافظت شه؟! اونا چین که یه ن...

    Completed