Come home Daddy
خب گایز این ی رمان عاشقانه بی دی اس امِ سو دستمالاتونو بزارید دم دستاتون ...
چِلسی جِیمسِن؛ بعد از پایانی دردناک برای رابطه اش، تنها زندگی می کند. تلاش می کند تا مشکلات را پشت سر گذاشته و به جلو حرکت کند، هر چند که کار آسانی نیست؛ چراکه به عنوان شخصی که متوجه شد دوست پسر قبلی اش به او خیانت کرده و عاشق شخص دیگری شده است، احساس شکست می کند. نقل مکان نمودن به آپارتمان جدیدش حرکت خوبی بود اما او...
دختری که بخاطر پول وارد رابطه ای میشه که راه برگشتی توی اون وجود نداره... * اگه از خوندن صحنه های باز و خشن و الفاظ رکیک و روابط bdsm خوشتون نمیاد این رمان توصیه نمیشه * 2021 - Completed
های گایز این رمان از اونجایی شروع میشه که دختر داستان ما در شب عروسیش دزدیده میشه و مجبوره با گروگان گیرا، دست به یکی کنه تا بتونه محموله مهمی که گم شده رو پیدا کنه . داستان عاشقانه و معمایی ٫مافیایی هست و سعی کردم به بهترین شکل بنویسمش. گایز اگه خوندن این رمانو رو شروع کردید واقعاا خوشحال میشم نظراتتون رو بهم بگید;)
-- رمان صحنه دار برگهای رقصنده داستان زنی هست به نام سها که ماجراهای مختلف عشقی و سکسی براش پیش میاد توصیه می کنم فقط بزرگسالان این رمان رو بخونن چون دارای صحنه های باز و توصیفات جزئی از سکس و شهوت هست داستان از خاطرات دانشگاه و شیطنت های شهوانی سها شروع میشه تا عاشقی و ماجراهای جذاب دیگه ... یه پارتشو بخونی میخکو...
خاطره به کنار... حتی اسمم را هم فراموش کردی! همین روزهاست که یکی از عاشقانه هایم را برای کسی بفرستی و بگویی : ببین این متن چقدر شبیه ما دوتاست...
این عجیبه ... خیلی عجیب! و البته کوتاه، بسیار کوتاه! معنی و مفهوم؟ دقیق نمیدونم- از مجموعه داستان های سمفونی درد.
این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دام...
دختری به اسم آرتا که دختری احساسی و جذاب است، اما دوران سختی رو پشت سر گذاشته و قصد داره زندگی جدیدی واسه خودش بسازه. در ابتدا همه چیز نرمال و خوب پیش میره، تا اینکه یک شب اتفاقی میفته که دنیاشو دگرگون میکنه. منتظر قسمتای جدید باشید❤️
مقدمه: داستان مهتاب, دختری که از بین تمام حس های زیبای اطرافش تنها آموخته که متنفر باشد و متنفر بماند... تنفر تنها حسی است که آن را مانند کودکی خردسال در گهواره قلبش بزرگ میکند... و اما!... مردی از دیار مرد های واقعی. می آید تا به مهتاب زیبای شب درخشیدن بین ستاره هارا بیاموزد... می آید تا قلب پر نفرت مهتاب را با مردان...
تو جامعه ای که قشر ثروتمند از فقیر با یه دیوار جدا شده و چندین سال قوانین سرکوب کننده ای حکمفرما بوده از وقتی نینا عقلش رسیده اون و خانوادش ساکن مرز بودن و قوانین برای ساکنان مرز سنگین تر از بقیه ی مردمه 🚫پرده ها رو کنار نزنید! 🚫آنسوی پنجره ها رو نبینید تمام قوانین برای زنده نگه داشتن اونهاست... مگه نه؟ ⚠️⚠️⚠️اما ما...
داستان ما در مورد دختری به اسم بارانه که از خانواده ای متوسط میاد، دخترک قصه ی ما عاشق میشه... عاشق یکی که اونم عاشقه... عاشق باران... اما... اما موانع میذاره که این دو به هم برسن؟ یعنی در پایان این دو دلداده به وصال میرسن و عشقشون رو تا ابد در گوشه ای از این دنیا مُهر میکنن؟ از همون افسانه ها که تو کتاباست... یعنی...
خلاصه: آوا طراح لباس تازه کاری که طرحاش اتفاقی دسته مانیا، صمیمی ترین دوست لیا می افته این طرحا انقدر فوق العاده بودن که مانیا نتونست خودشو از فرستادنه طرحا به لیا منصرف کنه ، پس انجامش میده دختره رئیس کمپانی که همون لیا باشه از طرحا خوشش میاد و به آوا پیشنهاد کار میده با چه شرایطی؟ خب بگم براتون؛ آوا یه جورایی بورسی...
در دوران کودکیم آن زمان ها که یک کودک معصوم بودم همیشه باخودم فکر میکردم فرشته ها از آن زن های زیبا و پرشورند با ان پیراهن های حریر سفیدو بالهایی از جنس ابریشم آری این تصورات من بود! اما فرشته من یک دنیا با افکار های روح انگیز کودکی ام متفاوت است نه زن است نه پیراهن سفید حریر میپوشد و نه بال دارد اما به مسیح و خ...
از سوز غم تو آتش میطلبم وز خاک در تو مفرشی میطلبم از ناخوشی خویش به جان آمدهام از حضرت تو وقت خوشی میطلبم "مولانا"
عنوان گویاست. چند نوشته قدیمی رو جمع آوری کردم... و هر چی تو دفترم یافت بشه میزنم به ادامش :')
اين كتاب يه ليسته از تموم كتاب هايى كه توى واتپد ، به فارسى نوشته ميشن. براى اطلاعات بيشتر ، "توضيح" رو بخونيد. Copyright © kimiyamdstories & Wattfa
نام: ویترین این یه بوک برای معرفی کتاب هایی هست که ممکنه دوست داشته باشین! از هرجایی^^ واتپد و یا هرجا که شما بخوایین^~^ کتاب هایی که چشمتون رو از پشت ویترین مغازه ها رو خودشون ثابت میکنن... منتظرتونم^^
🐱خب این کتاب یه جنبهی فان داره. در رابطه با مسائل، مشکلات روزانه توی زندگی و اطرافمون و حتی محیط واتپد و تلگرامه. درواقع این کتاب در رابطه با همه چیزه. (البته به شکل گربهای!) 🐱درواقع این کتاب تمام مشکلات فان رو در بر میگیره و داخلش تا میزانی که تونستم سعی کردم طوری نشون بدم که به هیچ کس در واقع توهین نمی.کنم! 🐱ا...
من زدم چرخ! توی این دنیای پر از سیاهی! من شدم دیوونه عاشق با تو بودن! • • • کارول نیکولاس با اسم مستعار لونا به مدت ۱۵ سال دور از خانوادش زندگی کرده! • • اون وقتی سه سالش بوده توی یک تصادف برنامه ریزی شده که هدف خودش بوده پدر مادرشو از دست میده. • • اما چرا میخواستن کارول رو بکشن؟ • • چرا یکی بخواد دختر بچه سه ساله ای...
لبخند روی لب هاش واقعی بود، من می تونستم به صحت این موضوع قسم بخورم. و چشم هاش، می درخشید. اون خوشحال بود. من؟ داشتم از درون ویران می شدم. شروع تا پایان: ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۷.