News & Updates
Stay connected to all things Wattpad by adding this story to your library. We will be posting announcements, updates, and much more!
Stay connected to all things Wattpad by adding this story to your library. We will be posting announcements, updates, and much more!
خلاصه داستان : کیم تهیونگ خدمتکار شخصی جئون جانگ کوک میشه ولی در قالب یک دختر... اما این از دید تیز و علاقه مند جانگ کوک پنهان میماند؟؟؟ کاپل : -Kookv وضعیت : - درحال آپ ژانر : (اکثر ژانرا از همین خلاصه معلومه تقریباااا) _ هپی اند _ اسمات (فول اسمات نیست /-/) _ ددی کینگ_کینک _ سکس توی (ببینید... بی دی اس ام نیست فقط...
توی دنیایی که تولد هجده سالگی هر فرد برابر میشد با مشخص شدن موقعیتش در چارت امگاورس و دیدن رویای فردی که میتونست عشق واقعی رو بهش هدیه بده ؛ جونگکوک بدون اینکه حتی فکرش رو هم بکنه به چیزی تبدیل شد که فقط یک درصد جمعیت جهان رو تشکیل میدادن. بدبختانه تر از مورد قبلی رویایی بود که در شب تولدش پشت پلکهاش نمایش داده شد...
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...
با اینکه عصبانی بود و خط چشمش کمی پخش شده بود، حالت اسموکی جذابی به چشمای وحشیش داده بود که داشت جونگکوکو از خود بی خود میکرد... . . _من به خاطر پیوندمون و قول شما..باهاش ازدواج میکنم. . . _به این فکر کردم که.. اگه تو نباشی چی میشه.. _خب..چی میشه؟ _منم نمیدونم چون پشت سرت میام:) *حتما موقع خوندن از منو برین پارت بعد...
اسم فیک: full moon نویسنده: Armida وضعیت: فول آپ کاپل اصلی: کوکوی کاپل های فرعی: یونمین/نامجین/چانبک/... ژانر: امگاورس ,ومپایر ,تخیلی , اسمات,کمدی , هپی اند و امپرگ شروع: تابستان2021 پایان: تابستان2022 خلاصه: "اون تهیونگ" پسر آلفای پک ماه کامل، یه امگای خون اصیله 18 سالست که تو اولین ماه کامل 18 سالگیش پدرش به جرم پن...
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخندهایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفرهی سفیدی و غمهاش رو روی سر شه...
[COMPLETED] -پس هرزه هارو میاری اینجا به فاک میدی؟ با تموم شدن حرفش از پشت یقش کشیده شد و محکم به دیوار چسبید. با چشمای ترسیده به تهیونگ که پوزخند به لب بهش نزدیک میشد نگاه کرد. -اینکه بهم اعتماد نداری بده بیبی. نوک زبون گرمش رو بیرون آورد و روی فلز نازک کنار لب جونگکوک کشید: « اما همونطور که قبلا گفتم حاضرم هربار...
فیکشن و فیکچت [کامل شده] خلاصه: جونگکوک آیدول موفق کره جنوبیه که یه شب با کیم تهیونگ -یه دانشجوی ادبیات تو آمریکا- میخوابه. چند ماه بعد یه پیام دریافت میکنه که بچهش رو بارداره... ولی جونگکوک بچهش رو میخاد⁉️ کاپل اصلی: کوکوی کاپلهای فرعی: یونمین - نامجین ژانر: امگاورس/ امپرگ/ انگست نویسنده اصلی: Amy
خلاصه: دوست خوب خانوادهی دومه؛ اصلا دوست خوب یه واجبه واسه زندگی هرکسی ولی... وقتی بهترین دوستت تبدیل بشه به عشقت... یه دردسر بزرگه! شنیدی میگن عشق مخفیانه یه مزهی دیگه داره؟ ولی به نظر اونا عشقی که مخفی نبود و باید مخفی نگه داشته میشد از اون نوعش بود که نباید امتحان کنی... عشق به همجنس؟! قطعا باید ازش دوری کرد! ...
کاپل : ویکوک ژانر : ارباب برده ای ، اسمات ، امپرگ ، اندکی کمدی ، رمنس .............................. پدری که پسرشو فقط بخاطر پول و قمار میفروشه ............................. جونگ کوک : من چه بدی ای در حقت کردم که اینجوری باهام رفتار میکنی ؟ همه حرفاشو با هق هق های مظلومانش میگفت . تهیونگ : تنها بدی ای که کردی زیبا ب...
✤pan rabbit 🍪 Genre: Romance, Comedy, Fluff, Smut Couple: vkook, kookv Sub couple: sope Writer: Eirene Channel : @papacita01 خلاصه: جئون ِ کله آلبالویی، که تکرار ِ غریبانه روز هاش، به عادی ترین شکل ممکن میگذشت. یک روز که از جلوی در کتابخونه محلی رد میشه، محو تماشای ِ هیکل صاحب ِ کتابخونه میشه! و یه علامت سوال بزرگ...
داستان ما دربارهی جئون جانگکوک پسری پاک و مظلوم و کیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیای سئول که از قضا عاشق و دلباخته ی جئون جانگکوک داستان ماست. تهیونگ بعد از اعتراف به جانگکوک به عنوان دوست پسر رسمیش شناخته میشه ولی......... چی میشه اگه جانگکوک شغل واقعیه تهیونگ رو بفهمه و همه چی از هم بپاشه و جانگکوک دیگه تهیونگ ر...
┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیارهشون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو...
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقهت زیادی بازه...
(Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو...
model ; one who is employed to display clothes or other merchandise - In which Taehyung and Jungkook are models for an LGBT+ magazine. - This story has a yoonmin spin-off/sequel called Smile if you're interested! Written by me of course - cover by @chingusai
«کامل شده» «فیکشن ترجمه ای» کیم تهیونگ مدیر عامل شرکت کیم یه پدر تنهاس. چی میشه اگه دختر کوچولوش تگوگ بهش گیر بده که یه مامان میخواد؟ ___________________________________________ ″میدونم پیشنهاد شوکه کننده ایه اما میشه دوست پسرم شی؟″ «چرا پایینو نگاه میکنی؟» ″من از جوابت میترسم اما اگر ردش کنی قبولش میکنم″ «و کی گفته...
_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟ +شما آروم باشین یه لحظه _تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟ +تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش _مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما دیوونهاین همتون دیوونهاین در واقع اونی که دیوونه شده منم کیم تهیونگ...
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...
*متوقف شده* تهیونگ توی دوراهی مونده...! دوراهی اینکه اون خرگوش بیگناه شب رو بکشه، یا به اون یک زندگی دیگه ببخشه...!؟ ~~~~~~~~~~ تهیونگ: اگر کسی رو بخاطر زیباییش دوست داری، اون عشق نیست، هوسه! اگر از کسی بخاطر باهوش بودنش خوشت میاد، اون عشق نیست، تو فقط تحسینش میکنی! اگر کسی رو بخاطر پول دوست داری، اون عشق نیست، عقده ا...