Select All
  • Stuck In The Flames[ChangJin]
    2.3K 650 6

    [Completed] • انگار که هردو بدونن موندن و رفتن هیچ کدومشون انتخاب خودشون نیست. انگار که زندگی باشه، که رفتن یاموندشونو براشون انتخاب کرده باشه ~ •Genre : Tragic Drama , Slice of life ; •Characters : Seo Changbin, Hwang hyunjin ; •K-Group : Stray kids ; •No. Of episodes : 5 ; •Language : Persian ;

    Completed  
  • children of adam
    4.3K 841 11

    فرزندان آدم.... مدرسه ای تاریک در دل جنگل سیاه.. مهروموم شده از ترس بنفش.. کودکان پرورشگا بیلیتز به دو دسته تقسیم میشدن.. دسته ای با ضریب هوشی بالا که در سن 18 سالگی به مدرسه وستون روتگرز منتقل میشدن و دسته دیگه شامل بقیشون میشد که توسط اساتید براشون تصمیم گیری میشد... چیزی که کاملا معلوم بود اینه که سرنوشت هر دو دسته...

    Mature
  • you are my favorite witch
    1.6K 345 5

    _حتی نگه داشتن این گربه لعنتی هم جرمه! +هوی من گربه نیستم. دیگه نیستم. . چان و سونگمین، درست وقتی تصمیم میگیرن توی رابطه اشون یه قدم به جلو بردارن، مین مین، همون گربه پشمالو سفید سونگمین که از وقتی فقط چند روزش بود با سونگمین بود تصمیم میگیره معجونی که روی میز سونگمین بود رو امتحان بکنه. Read and enjoy this imaginary...

  • 𝘼𝙜𝙖𝙞𝙣𝟮𝟯𝟴
    2.7K 645 10

    ᰍ #Again238 ᭝ 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: #Hyunlix ᭝ 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙈𝙚𝙩𝙚𝙢𝙥𝙨𝙮𝙘𝙝𝙤𝙨𝙞𝙨, 𝘼𝙧𝙘𝙝𝙖𝙚𝙤𝙡𝙤𝙜𝙞𝙘𝙖𝙡, 𝙎𝙢𝙪𝙩, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 𝙈𝙮𝙨𝙩𝙚𝙧𝙮, 𝙄𝙢𝙖𝙜𝙞𝙣𝙖𝙧𝙮, 𝙃𝙞𝙨𝙩𝙤𝙧𝙞𝙘𝙖𝙡 ᭝ 𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧𝙨: #Ulan, #Lotus فصل اول تمام شده✓ -این فیکشن دو فصلیه فصل اول مینی فیکشنه یا اصطلاحا مولتی شات و فقط درمورد ک...

  • "𝐖𝐢𝐬𝐡 𝐲𝐨𝐮 𝐛𝐚𝐜𝐤"
    437 54 1

    "هنوز هم ادامه داره، تو مداوم به ذهنم میای. اشك های بی‌معنی سرازیر میشن و به عقب نگه داشتن من ادامه میدن." " Wish You Back - Han Jisung "

  • ONE SHOT [SKZ]
    14.3K 1.3K 13

    ⋆° ONE SHOTS °⋆ & ⋆° SCENARIOS °⋆ ♔ SKZ COUPELS

    Mature
  • [𝘎𝘰𝘥 𝘪𝘯 𝘢 𝘸𝘩𝘪𝘵𝘦 𝘣𝘭𝘰𝘶𝘴𝘦]
    436 93 1

    این لحظه درست مثل خوابیه که در حال وقوعه، درست مثل تصور رقصیدن باهاش، مثل رویای نیمه شب توی اتاق زیر شیروونی در حالی که بارون میباره. و اوج حماقته، رقص ی خدمتکار روستایی و یک اصیل زاده در روز مخصوص به عبادت! Couple: minsung

  • 𝖫𝖾𝗂𝖿𝗈𝗇 𝖲𝖼𝗒𝗍𝗁𝗂𝖺
    2.4K 629 8

    - کامل شده - _لیفون سیسیته یه واژه فرانسویِ، یعنی کسی که از شدت دلتنگی توان هر حرکت و کاری رو از دست می‌ده. و کریستوفر این مدلی دلتنگ فلیکسش بود. کریستوفر‌بنگ یه مرد پخته سی و دوساله بود، روزهای جوونی و بالا پایینی احساساتش خیلی وقت بود گذشته بودن..اما یه نفر یهو در قلبش رو زد و بی مهابا وارد شد..یه نفر که با تمام وجو...

  • 𝐁𝐮𝐭𝐭𝐞𝐫𝐟𝐥𝐢𝐞𝐬 𝐢𝐧 𝐦𝐲 𝐥𝐮𝐧𝐠𝐬
    1.6K 415 5

    . در افسانه‌های ژاپن، از بیماری‌ای نام برده شده به نام هاناهاکی.... در ریه های عاشق مبتلا به هاناهاکی، گل ها شروع به رویش می‌کنند و هرچه عشق عاشق گسترده‌تر شود، رویش گل‌ها نیز بیشتر شده و ریه های فرد در گل مدفون میشوند. هاناهاکیِ من اما، رویش گل یا جوشش خون نبود؛ چیزی بود شبیه بال زدن پروانه ها. در ریه های من گل نمی‌ر...

    Completed  
  • 𝑺𝒂𝒌𝒖𝒓𝒂
    796 110 2

    "درست مثل همون شیرینی ایی ک از سیب، روی لباش مونده.."

  • Rising
    1.8K 420 6

    "طلوع" می‌گویند گاهی این خود تویی که اجازه می‌دهی کسی به درونت نفوذ کند و باید بگویم من به او این اجازه را دادم. نگاهش مثل بچه‌ای بود که با نگاهی معصومانه دستت را می‌کشد و می‌گوید: «میای با من بازی کنی؟» شاید من آدم احساساتی و پر جنب‌و‌جوشی نبودم اما آنقدر بی‌احساس نبودم که دستش را پس بزنم! شاید هم دلیلش, لبخندی بود ک...

    Completed  
  • A BLOODY DATE || SOPE
    2.2K 438 2

    صفحه نمایش‌های غول پیکر آسمون‌ خراش‌های شهر نیویورک، به جای نشون دادن بنرهای تبلیغاتی همیشگی، تصویر مرد ماسک پوشی رو به نمایش گذاشته بودند که با آواز کودکانه اما دیوانه‌وارش، وحشت رو به دل مردمان حاضر در خیابان انداخته بود. تنها کسی که اون بین مانند احمق‌ها لبخند میزد، یونگی مین، مأمور ویژه‌ی اف‌بی‌آی بود. • یک قرارِ...

    Completed   Mature
  • Stay with me
    23K 3.5K 17

    یونگی به خاطر تصادف سختی که ۱۵ سال پیش داشته هر شب با خاطرات جدیدش خداحافظی می‌کنه و به همون پسر بچه ۷ ساله که می‌خواست با خانواده‌ش به پیک‌نیک بره برمی‌گرده و جیمین باید هر روز دوباره با یونگی ۷ ساله سر و کله بزنه! کاور از: @Emethod ♡ این داستان برومنسه، فرندشیپ! اگه انتظار اسمات و رابطه‌ی همجنس دارید، لطفا اسکیپ کنین

    Completed  
  • Jimin•complete•
    30.1K 4.9K 12

    💜فول شده💜 . . وقتی فرشته ها نقطه ضعفش میشن... وقتی آسیب دیده ترینشون میشه ملاحت تک تک ثانیه هاش... وقتی درد ها...استرس ها...و ترس های فرشته ی هفده سالش... مرد میکننش توو اوج شونزده سالگی... وقتی به تکاپو میندازنش...شجاع میکننش...که ببره این خط بدبختی رو از زندگی جیمین... جیمین...پسر‌ اروم و عجیب مدرسه اونقدر اروم م...