{DREAM}
قدمی عقب رفتم و به دیوار خونه برخورد کردم، گرمای تنش وجودمو به آتیش کشید، سرش رو خم کرد آب دهانم رو به سختی قورت میدم، دستپاچه نگاهش میکنم، دست هامو روی سینش میذارم تا کمی به عقب بره، شاید بتونم نفس بکشم +اوووم تام، ما یه سری قرار داشتیم اگه یادت مونده! _میدونی من آدم فراموش کاری هستم!؟ کف دستش نوازش وار روی گونه...