Heartstrings. | Taekook
توی داستانی که جونگکوک به قفسه کتاب های عاشقانه کتابفروشی تکیه میده تا تهیونگی رو که کنار قفسه کتاب های فانتزی راه میره رو نگاه کنه چون اون شبیه رویا میمونه، ولی این رویا رو تا چه زمانی میتونه کنار خودش داشته باشه؟
توی داستانی که جونگکوک به قفسه کتاب های عاشقانه کتابفروشی تکیه میده تا تهیونگی رو که کنار قفسه کتاب های فانتزی راه میره رو نگاه کنه چون اون شبیه رویا میمونه، ولی این رویا رو تا چه زمانی میتونه کنار خودش داشته باشه؟
༆ 🥢 • وانشات || Cocaine • نویسنده || LeeTelma • وضعیت || تمام شده • کاپل || Kookv • ژانر || محارم، فلاف، اسمات - لبخند کجی روی لبهای جونگوک نشسته بود، ابروهاش بالا پرید و با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد تا ادامه بده. - بیا توی اون خونه تا بیشتر اذیتش کنیم. باشه هیونگ؟ - داره ازت خوشم میاد تهیونگ. [ این وانشات، در چنل...
༆ 🍓 • مینی فیک || Pinky • نویسنده || LeeTelma • وضعیت || در حال آپ • کاپل || Kookv • ژانر || تخیلی، فلاف، فانتزی، اسمات - به زندگی جدیدت خوش اومدی توت فرنگی [ این مینی فیک، در چنل ویکوک پلنت هم آپ شده. ]
بلک هول 🪐 سرگذشت مرگ بی صدای یک ستاره، تبدیل شدن به سیاهچاله ست. برای سرپرست موفق ترین نشریه ستاره شناسی که سال ها پشت نقاب استیگما زندگی کرد، یک لمس کوتاه از نگاه بی ستارهی سردبیر جدید و جوانش که با اسم جئون جانگکوک وارد زندگیش شد کافی بود تا برای نشون دادن کیم تهیونگِ وجودش به کل دنیا تلاش کنه! قسمتی از متن: "امید...
Name:Delibal¹:Dance in the mirrors/ دلیبال:رقص در آینه ها Genre:classical,smut,angst,sad,reallife,happy end Couple:Vkook Start:1401/5/28 Writer:Terry ۶ ژوئن ۱۹۵۱؛اولین کابوس، رقص او در آینه. قهوه ها تلخ تر به نظر میرسیدند. بیشتر از ۴ سال قلبش عزادار و دلتنگ معشوقش بود؛اما...؟ -"تو..تو زنده ای؟.." +"شما؟!"
「 زمآن: پیدا کردنِ تو 」 「 فصل اول 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐨𝐧𝐞: وقتی برای اولین بار بوسیدمش، گریه کرد! اون زمان فکر میکردم تویِ اشک هایی که از چشمهاش میچکه، پر از حسِ شوق و عشقه؛ فکر میکردم ترس های اون هم مثل ترس های منه. اما اشتباه میکردم! اون با وجودِ تمام خواستن هاش، انگار من...
-شِف...تا به حال کسی بهت گفته دستمال گردن قرمزی که به گردنت میبندی خیلی خوشگلت میکنه؟ میدونم جزئی از یونیفرم آشپزیته اما بیشتر از چیزی که فکر کنی بهت میاد... Jeon Chef 🥂 Wr: @LiLiNuxe Couple: Taekook Genre: Romance, Dram
یک پسر جوانِ ژاپنی که به خاطر مشکلاتی از توکیو به فرانسه سفر میکنه. اون پسر، پرنس چارمینگِ دیزنی لند پاریس به حساب میاد و به نظر میرسه که قراره سیندرلای خودش رو در دلِ شهر پاریس، زمانی که روی یکی از نیمکت های کافهی له دو مگو نشسته پیدا کنه! - حالا که به قصر من اومدی باید بگم سیندرلا یه چیزی رو برای پرنس چارمینگ جا می...
کانل/دارچین(کامل شده) دارچین:درختی که از همه ی قسمت هاش بوی مطبوعی استشمام میشه و مثل چوب جادویی هرچیز رو لمس کنه، رائحش رو به اون میده. داستانی در دهه 50 میلادی، بین جغرافیا های مختلف و شخصیت های متفاوت تر. مرد تاجری که اعتیادش به تنباکوی لیکوای فرانسوی، با عطر دارچین آمیخته میشه، و پسر چشم آبی نابغه ... __________...
shy kitten~ کیتن خجالتی~ °•✮•° 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆_ 𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 "گوکی مال منه!" "اره بیبی من مال توام!" جئون جونگکوک استاد دانشگاهی که به اصرار پدر و مادرش قراره از فرانسه؛پاریس برگرده به کر...
خلاصه: احساسات زیادی بودن که یک شخص رو به سمت یک شروعِ جدید سوق میدادن و یا بالعکس، کاری میکردن که از اون احساسات واهمه داشته باشه؛ و جئون جونگکوک، هردوی این عواطف رو داشت. قلب مُردهی اون که برای تپیدنِ دوباره، نیاز به قدم گذاشتن در راهِ تازهای داشت، در عینحال از تاریکیها و تنهایی در اون مسیرِ سخت میترسید؛ اما...
جونگکوک مدیر عامل یه شرکت بزرگ و دو تا دوقلو چهارساله است. بعد یه سری مشکلاتی که با منشیش پیش اومد تصمیم گرفت که اون رو اخراج و منشی جدیدی رو استخدام کنه. بیا فقط بگیم که...منشی جدیدش...خب اون-اون با بقیه فرق داره!. Couple : kookv Writer :kayleerae3207 Translator : nilsa 1388
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقهت زیادی بازه...
𝓘𝓽 𝔀𝓪𝓼 𝓻𝓪𝓲𝓷𝓲𝓷𝓰 𝔀𝓱𝓮𝓷 𝓘 𝓼𝓪𝔀 𝔂𝓸𝓾 𝒎𝒂𝒈𝒊𝒊𝒊𝒄__𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 "خیلی وقتا لحظه ای ک ناامیدی و حس میکنی تنها ترین آدم روی این کره ی خاکی هستی یه پیام یا یه آدم یا یک چیز باعث میشه فکر کنی شاید اشتباه میکردی .ولی نمیخوای قبولش کنی " کاپل اصلی :تهکوک ژانر: درام /رومنتیک/ اسمات /کلاسیک امیدوارم ک خوشتون...
امگای نگهبان، امگای بی باک.. تهیونگ، امگاییست که در قعر جنگل و البته جایی مخفی، پکی تشکیل داده تا از هم نوعان خودش یعنی امگاها درمقابل آلفا های سواستفاده گر محافظت کنه. از وقتی که در خردسالی پدرش رو کشت و از پک قبلیش فرار کرد اسمش سر زبون ها افتاده و خیلی از آلفا و بتا ها در طمع به دست آوردنشن تا با غرور و افتخار به...
نیکتوفیلیا ______________________________ سایه ای که از تاریکی میترسید. | یک داستان کوتاه |
for me.. "در ازای دریافت مبلغ مورد نظر حضانت فرزند اول شما به جئون جونگکوک داده میشود" کاپل:کوکوی، یونمین. وضعیت:کامل شده... روزهای آپ: روز های زوج
✧ پگاسُس | P̆̈egasus̑̈ ✧ [کاملشده] × رمان × ⋆ کاپل ↜ ویکوک / کوکوی ⋆ ژانر ↜ درام عاشقانه، کمدی، فلاف، روانشناختی ⋆ نویسنده ↜ 𝕐𝕦𝕞𝕖 ⋆ همه چیز از یه قدم زدنِ شبونه، توی یکی از خیابونهای نهچندان معروفِ سئول شروع شد؛ و زمانی که تهیونگ در حالِ زمزمه کردنِ آهنگ انیمیشن مورد علاقهش -شرک- بود، میتونست قسم بخوره که...
کیم تهیونگ مردی پر از حفره های احساسی و به سختی سنگ که قید رنگ و احساس زده. در تمام طول زندگی جلوی احساسات مقاومت کرده و اونا رو روی پایه و اساسی ساده برنامه ریزی کرده تا بتونه روح تاریک و دستای غرق در خونش به سادگی با زندگیش تطبیق بده... درگیر پسری از جنس تمام احساسات و رنگ های این سالهای از دست رفته زندگیش میشه. °°°...
راجب دردِ شیرین شنیدی؟ درد شیرین یعنی تو. گاهی فکر میکنم بودنِت، یک توهم شیرین بود. انقدر شیرین که دردی که بعدش داره، به اون شیرینی اول میارزه! Cover by : @Nyctowx
داستان زندگی تهیونگ که در دفاع از خودش مرتکب قتل شده و جانکوک کسی که چیزی برای از دست دادن نداره، چطور با هم در یک راستا قرار میگیره °•°•°•°•°•°•°•°•°•° چاقو از دستهای لرزانش به زمین افتاد . نمیتونست نگاهش رو از چشمهای بازِ کسی که تا چند دقیقه ی قبل زنده بود، بگیره . کار تموم شده بود . تلاش کرده بود زخم رو با دستش مسد...
_ندیمه،چه اتفاقی میفته اگه یه نفر عاشق یه دزد بشه؟ +سرورم عشق عشقه،دزد و شاهزاده نمی شناسه. _چی می شه اگه یه نفر عاشق وی بشه؟ +احتمالا ازش برای گیر انداختن وی استفاده کنن.و بعدم هر دوشون رو اعدام کنن. _چی می شه اگه اونی که عاشق شده من باشم؟ 💌💌💌💌💌 💌کاپل اصلی : ویکوک 💌کاپل فرعی : یونمین 💌ژانر : تاریخی، انگست، نا...
School life - Romance - Angst - Smut 🔞🧜🏻♀️ ✾ ڪـــوکــــتـه | تهڪـــوکـــ ✾یـــونمــــــیـن جانگکوک پسریه که تنها عشقش آواز خوندنه ولی مادرش با اینکارش مخالفه! ولی مادرش میفهمه و کلماتی رو به زبون میاره که حتی خودشم پشیمون میشه! " امیدوارم دیگه هیچوقت نتونی آواز بخونی! " اما داستان سه پسر دیگه چی میتونه باشه؟! جیم...
[] Completed [] •• - " من مجانی برات مسابقه نمیدم کیم تهیونگ! باید در ازای بدهکاریای تو به اون هیوک عوضی یه چیزی هم نصیب خودم بشه ، درست نمیگم؟!" - "من...من چیزی ندارم که بهت بدم جانگکوک..." - " اشتباه نکن! تو خودتو داری! " •• Kookv 🔞 •• - " میخوای بگی که همه عمرت رو توی یه گاراژ گذرونده بودی؟! " - " یونگی هیونگ...
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...
" کامل شده" _ سکسپیر میگه.. عشقم را در برابر دست تو و دستم را در عشق تو می نهم ماگ قهوه اشو پایین اورد و چشماشو توی حدقه چرخوند + اولا اون شکسپیره نه سکسپیر احمق.. و بعدم اون جمله کوفتی اینه.. عشقم را در برابر عشق تو و دستم را در دست تو می نهم. چرا وقتی بلد نیستی اصرار داری که استفادش کنی.. با اینکارات قرار نیست بزا...
༢ #Scenario Completed. શ |•Name: Fairy tale author શ |•Genre: Fantasy-Fluff- Romance-Smut શ |•Couple: VKook-KookV کیم تهیونگی که نویسنده باشه، میتونه واسه بردن دل دوستپسر حساسش سبک نوشتاریش رو عوض کنه و یه متن فوق کیوت بنویسه؟ *این سناریو سه پارت داره و اسمات کوکوی نداره، فقط پارت اولش کوکویه یجورایی... بدون اسمات...
༢ #OneShot શ |•Name: Maybe I'm the wrong one! શ |•Genre: Smut, Romance શ |•Couple: Vkook
શ |•Nᴀᴍᴇ: Freya શ |•Gᴇɴʀᴇ: Romance-Omegaverse-Mpreg-Fluff-Smut શ |•Cᴏᴜᴘʟᴇ: KookV پـلـکهای روی هم افتاده و مـژههـای بلند و طـلـایی رنگـش که روی گـونــههـای سرخ از خجالت پسرک سایـه انداخته بود، قطعهای ظریـف و هنـری از ارزشمندترین خــزانـهٔ بهشتی به حساب میآمد. رایـحــه گرم و ملایـم گلهای ادریـسـی تن امـگــا، شـکـم...