maryam

کیم تهیونگ و جىٔون‌ جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر  ملاقات کنن ؟
          
          -------------------------
          
          تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!!!
          
          I think you'd like this story: "Bay A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

فقط منم که وقتی داستان به قسمت های هیجان انگیز میرسه، طاقت خوندنشو ندارم و همش میترسم اتفاق بدی برای شخصیت های اصلی بیفته و در نتیجه رهاش میکنم تا چند وقت بعد... یا شمام اینجوری هستین ؟
          
          
          
          
          به همین دلیل تایگردیا الان دو روزه خوندنش متوقف شده
          اگر خوندینش میشه بهم بگین سد انده یا هپی اند؟ کسی که قرار نیست بمیره؟
          
          https://www.wattpad.com/story/262474534?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=-_maryam_-&wp_originator=TgdyJhUKQ%2B2opf2AfHWxqkv4REgabfFxUFU0oP9H3RxwjvW8vKjLUK9OjduQAfT4FlNozgUSm4K1ltzizPGfv7uDIvtrRPxxVqomYL3%2B5vUu1IzJWB4SFfIGcx3%2B5nyB

بعد مدتها که تو ریدینگ لیستم بود شروع کردم به خواندنش
          تقریبا آخرای داستانم و نمی‌خوام تموم بشه:`(
          https://www.wattpad.com/story/281167245?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=-_maryam_-&wp_originator=NSFI8vX6NTA6DHi9ItyjALnBfO3KpZ9gTzQxD3pVpz4PCUn7eKKMLNxOWEGgMFMkAo0ce%2FGKgqsmp8Vm4BpD6nye2LbGhIoApBFGFlrRX4wsoTQR6xXYKm8ZAuWKpMZk

ولی بعد ۱۰ ساعت و ۱۵ دقیقه درس خوندن مفید امروز ، باید وقتی میومدم واتپد یکی از فیکشن ها اپ می‌داشت

•از نویسنده های مورد علاقه م
          •اکثر کارهاشو خوندم و بی نهایت به دلم نشستن
          
          https://www.wattpad.com/user/Simieminiemoonie?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_profile&wp_page=user_details&wp_uname=-_maryam_-&wp_originator=pwF7op%2Bv1AVg0iTlO0YAIqay1qXTYvRsUukJvZMQyQYNSHuIYB3PZE7H5eynYtiDSfz3EBJTl98ymamp19GQ92DrJ5vS7oVDi%2FreVOoBVbKUNOt1F1OwMeg6OPpGVZk2

 #نیاز_به_یک_پایان_خوش

کاش تو دنیای واقعی هم همینطوری میبود... حست دو طرفه میبود
          کاش تو دنیای واقعی هم،  آدما پشیمون نشن از بوسیدن کسی
          
          https://www.wattpad.com/story/256888865
          

ممنون میشم از بوکم حمایت کنید:) 
          
            ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://www.wattpad.com/story/334536142?utm_source=android&utm_medium=whatsapp&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=evie_es13&wp_originator=UPegsmPuXqKnI4cHncWvfu8bGAy7Ui6geD77Qwz0DxTOExcoh2eBieT1KM2NTyALnpJENRW0AEvZpaQmgXwcqx1Sx9ac4Mss2OFMFNs5IFKBvUcQfrt9P95CD%2BJgJk%2FD

یه داستان به چشمم اومد و شروعش کردم
          پیشنهاد میشه
          https://www.wattpad.com/story/162740999?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=-_maryam_-&wp_originator=IZWl1ooJzZu1Qv3FKp6AgRRXNRP3QQaYMeTJDGQFPeUOVP6mEhrSgMa3KXH5omdZPqIf9zet41tzerUPukse4PTgL6AMGTcqOaXwJ%2F%2F7UPYn29IGmkW%2FdIt%2BHFTSDQlq

کاش یکی میومد یه داستانی بهم معرفی می‌کرد که اینقدر جذاب باشه که تا تمومش نکنم منو پای خودش نگه داره، بلکه از فکر و خیال رها شم:)