تو قلهی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
عنقای بینشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال
بیچارهی دچار تورا چاره جز تو چیست؟
چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال ...!
#قیصر_امینپور
خوبی لاو ؟؟؟
میص یو :)
ما ...،
انبوهی از آدمهایِ فراموش شده
در انتظارِ معجزه
در تصورِ گرمِ آفتاب
در تکرارِ غریبانهی چشمها
ترانهها گفتهایم
و هیچکس ...
هیچکس نخواهد فهمید
که این انتظار
حتی از خودِ زندگی هم طولانیتر بود!
#نیکی_فیروزکوهی
ظهرت بخییییر
هفته خوبی داشته باشی (◠‿◕)
دل های ما که به هم نزدیک باشند
دیگر چه فرقی می کند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودنهای دور میترسم!
#احمدشاملو
صبحت بخیر دوست داشتنی
روز خوبی داشته باشی (✷‿✷)
گفت دیدهست مرا؛ این که «کجا؟» یادش نیست!
...همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست!
این ستاره به همه راه نشان میدادهست؛
حال نوبت که رسیدهست به ما، یادش نیست!
قصهام را همه خواندند، چگونهست که او
خاطراتِ منِ انگشتنما یادش نیست؟!
بعدِ من چند نفر کشته؟ ...خدا میداند!
آن قَدَر هست که دیگر همه را یادش نیست
او که در آینه، در حیرتِ نیم خودش است
نیمهی دیگر خود را چه بسا یادش نیست!
صحبت از کوچکیِ حادثه شد؛ ...در واقع
داشت میگفت «مهم نیست مرا یادش نیست!»
#کاظم_بهمنی
شبت بخیر
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
این در همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می کنی
#هوشنگ_ابتهاج
دیگر به غربت چشمهایت خو کردهام
و به دردهای باد کردهی روحم که
از قاب تنم بیرون زدهاند.
با توام بی حضور تو
بی منی با حضور من
میبینی تا کجا به انتظار وفادار ماندم
تا دل نازک پروانه نشکند.
همه ی سهم من از خود دلی بود که
به تو دادم و هر شب بغض گلویت را
در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هرگز ندانستی که زخمهایت،
زخمهای مکررم بودند.
• حسین پناهی
بودنت زیباست
مثل تابیدن آفتاب
برساقههای تُرد بابونه
برتن درخت ایستاده بر من
ماه درآغوش تو به خواب میرود
خورشید با چشمهای تو بیدار میشود.
#عباس_معروفی
صبحتتتت بخیرررر
امیدوارم هفته خوبی رو داشته باشی ❤️❤️
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.