Kakamuraa

سلام ببخشید پارت ۸۱ و نمیذاری؟

سلام بروبچ 
          واسه استفاده از هوش مصنوعی وارد چه سایتی باید شد؟

سلااااام.
          اومدم تشکر کنم.
          نمیدونی چقدر ذوق کردم دیدم داستانم رو خوندی و کامنت گذاشتی.
          خوشحالم.
          و ممنون از اینکه وقت گذاشتی برای من.
          داستان غار خاطرات واقعا جذابه وقتی وقتا وسطش قهقهه می زنم. (حالا نمیدونم من خوش خندم یا واقعا داستان به همین اندازه خنده داره.) واقعا احساساتم رو کنترل می کنه و خلاصه حسابی بهم خوش میگذره موقع خوندنش.
          هنوز اولشم برای همین با اسم ها مشکل دارم ولی زود عادت می کنم ایشالا.
          راستی عیب نداره بازم کتاب معرفی کنم؟ چون واقعا خوشحال میشم وقتی داستانام رو میخونی.
          https://www.wattpad.com/story/371098897?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Mehraban_K
          رمان روانشناسی فانتزی عمیق درباره ی زندگی.
          البته کاملا داستانیه.
          و حسابی هم جادویی و فانتزیه!

ممنون میشم اثر جدید تکمیل شده ی من رو بخونی نظرت برام مهمه. (آقای هاید انسان است)

"هیچ وقت فراموش نکن که قبل از هر چیزی، تو یک انسان هستی. حق دوست داشته شدن داری و مسئولیتی در قبال بقیه داری. و مهم تر از همه قابلیت تغییر داری. تو ارزشمندی. چون تو یک انسانی."
          
          آقای هاید یک فاجعه بود. 
            اما سوال اینجاست که آیا فاجعه بودن با وجود افراد معنا پیدا می کند یا به هویت یک فرد می چسبد؟  
           آیا آقای هاید جنبه تاریک بشریت است یا فقط نیمی از شخصیت دکتر جکیل است؟  
          
           همه این سوالات در ذهن یک دختر 12 ساله شکل گرفت و او را به نفرین لندن نزدیک کرد.  
          این نفرین آقای هاید بود.
          
          برگرفته از کتاب "پرونده ی عجیب دکتر جکیل و آقای هاید"
          
          https://www.wattpad.com/story/374554837?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Mehraban_K

سلام. تازه شروع کردم به خوندن داستان غار خاطرات.
          اسمش که فوق العاده است.
          قلمت هم شیرین و دوستداشتنیه. واقعا قلم زیبایی داری. انگار آدم رو با چرب زبونی جذب صفحات می کنی.
          امیدوارم موفق باشی.
          خواستی یک سر به کتاب های من هم بزن. دوست دارم نظرت رو بدونم. برام مهمه.
          بای:)

Thank you so much dear for following me 
          
          Hope you're enjoying my works 
          
          If you interested to read my other stories then feel free to check it out on my profile 

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه امدم توی بردت خوشحال میشم به بوکم سر بزنی و اگه دوست داشتی نظرتو درباره‌ی قلمم بگی کار اولمه و نیاز به حمایت داره مرسی ❤️ 
          
          https://www.wattpad.com/story/365267769?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Hunter__Dream

سلام خوشحال میشم یه نگاه بندازید :)
          
          ❞ من برات خطرناکم‌. میتونم تو رو با این عشق خفه کنم. میتونم تمام وجودت رو به اسارت خودم دربیارم و یا حتی بدتر... میتونم کاری کنم که نتونی حتی یک لحظه بدون من زندگی کنی...❝
          
          سریر مقدس. داستانی درباره‌ی انتقام‌های خونین، قلب‌های آتشین و بوسه‌های زهرآگین. 
          شاهزاده نامجون به خاطر ماهیت بی ارزشش به عنوان یک بتا از خاندان سلطنتی کاملور طرد شده است. حالا سال‌هاست که دور از برادران آلفا و مادر پلیدش زندگی میکند. اما طولی نمیکشد که پای شاهزاده دوباره به دربار باز میشود. سانیا، ملکه‌ی زیبا ولی نادان کاملور نقشه‌ی حمله به کاریستینیا در سر دارد و ناگریز، شاهزاده‌ی طرد شده را به عنوان فرمانده‌ی ارتشش بر میگزیند. 
          حالا، او در اسارت دروغ‌هاست و زمانی که با شاهدختی از کاریستینیا ملاقات میکند، همه چیز بدتر و حصار دروغ‌ها هر لحظه تنگ‌تر میشود...
          
          https://www.wattpad.com/story/284272862?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul

واو پروفت خیلی زیباست...