ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :)
اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث" رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
" میراث "
دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟
یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، میشد؟
https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi
۱۷۴ تایی شدنمون مبارک...
به عنوان هدیم براتون خدمتکار منو آپ کردم.
دعا برام کنید که تیزهوشان قبول بشم :)...
و لطفا هم تبلیغ بوکاتونو نکنین و بهم پیام بدین و بوکتونو معرفی کنین وقت کنم میخونم و خوب بود حتما به بقیه معرفی میکنم :)))
خلاصه چطورین؟
کودوم یکی از بیکاری آپ کنم الان؟
@ASha_Nevisande سلاااام، من نمی شناسمت اما فکر نکنم توی واتپد نیازی به شناخت همدیگه داشته باشیم!
فقط خواستم بپرسم که تیزهوشان قبول شدی؟ شاید الان که اینو خوندم دیر باشه ولی همین حالا هم دعا می کنم به هرچی که دلت میخواد و صد البته برات بهتره برسیییی