Armytaew

هیچ بنایی ناگهان فرو نمیریزد 
          	هیچ رشته‌ای ناگهان گسسته نمیشود
          	هیچ قلبی ناگهان نمی‌ایستد
          	«ناگهان» وجود خارجی ندارد
          	ناگهان نامی‌ست که به «تدریجی» میدهیم
          	که از ان غافل بودیم…
          	ناگهان دروغیست که به خودمان میگوییم.

PinkCherry439

هلووو خوشحال میشم سر بزنید و این که ببخشید بدون اجازه تو مسیج بردت پیام گذاشتم 
          تنکسس 
          بوسس بهتوننن ☆♡
          تهیونگ پسره یتیمی که با یه جنایتکار فراری به نام جی کی رو به رو میشه و اون رو به خونه اش میاره. در حالی که جی کی لقب همون جئون جونگ کوک کراششه که توی اینستا دنبالش میکنه و عاشقشه .
          هیچ کس نمیدونه این دو اسم ملقب به یه نفره.
          شاید تهیونگ بتونه از کراشش بگذره اما از جفتش....
          داستان زندگیشیون اونجا سخت میشه که اونامتوجه میشن جفته همن
          درحالی که شکار و شکارچی زیر یه سقف قرار می‌گیرن . تنش ها افزایش پیدا میکنه . چه اتفاقی قراره بیافته؟
          
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/375286162?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=PinkCherry439

silver__pen

سلام وقت بخیر ببخشید که بی اجازه وارد مسیج بردت شدم ♡
          اگه از فیکشنای کلاسیک که قلبت رو به تپش در میاره خوشت میاد ممنون میشم یه سری به فیکشنم بزنی و ازش حمایت کنی♡>
          
          _اینکه عاشق پدرخوانده ام باشم مثل موجیه که به ساحل میرسه اما نابود میشه
          https://www.wattpad.com/story/371536904?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=silver__pen

KimELAmoon

جونگ کوک، یه پسر منزویه که تنها آرزوش گیتار زدن و خونده توی یه راک بنده.
          اما مشکل اینجاست که اون و خانواده ی مرموزش یه قراری بستن:
          روز ها هیچکس از خونه بیرون نمیره!
          در عوض شب ها تنها فرصت جونگ کوک برای زندگی بین مردم شهره.
          هرچند ملاقات خجالت آورش با کیم تهیونگ باعث میشه همه ی قانون های سفت و سختش رو دونه به دونه بشکنه...
          
          https://www.wattpad.com/story/339254906?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=IELAORIGINAL

mohadeseh8897

عشق مقدس است همچون نام مریم در انجیل!
          و من، به زنجیر کشیده شده در این بند گرفتارم
          در لای به لای تارهای مواج موهای تو 
          غرق شده در قهوه ای تلخ چشمان تو 
          و در عطش بوسیدن یاقوت های سرخ تو
          در حسرت دوستت دارم های تو 
          مجنون و دیوانه همجنس خود...
          
          _________________
          
          +خفه شو!
          
          +خفه شو عوضی!
          
          +بسه دیگه بسه!
          
          +من یه آشغال منحرف نیستم!
          یه روانی کثیف نیستم!
          یه هوس باز کریه نیستم!
          مریض نیستم!
          نجس نیستم!
          
          +من فقط دوست دارم لعنتی همین!
          میفهمی؟دوست دارم!
          
          +من..فقط...دوستت دارم....
          
          __________________
          
          تهیونگ پسریه که به خاطر گرایشش از خانواده طرد شده و جونگ کوک؟...میدونید..اون حالش خوب نیست...
          
          
          [ بوسیدن تو ]
          
          https://www.wattpad.com/story/367462197?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=mohadese8897
          
          به حمایت نیاز دارم، دوس داشتین سر بزنین:)

Melody7979

اولین و بهترین کتاب تصورات♡ 
          
          شده تا حالا خودتون رو کنار بایستون،توی موقعیت‌های مختلف تصور کنید؟ 
          
          این کتاب برای شماست:) 
          
          توی این کتاب کلی تصورات عاشقونه و هیجان‌انگیز وجود داره که میتونی از خوندنش لذت ببری. 
          
          به دلیل درخواست‌های شما دوباره این کتاب رو باز کردم،پس زودتر به ریدینگ لیستت اضافه‌ش کن و از خوندنش لذت ببر. 
          
          https://www.wattpad.com/story/245647241?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Melody7979
          
          

Teahkook_writer

" راستی قرارت با دیلدو چطور بود ؟ "
          اوه گندش بزنن. صورتم به یه سمت دیگه چرخوندم تا گونه های سرخ شدم نبینه . پشت تلفن راجب خودارضایی صحبت کردن خیلی راحت تر از رودررو صحبت کردن بود . 
          " من درمورد روابط شخصیم هیچوقت حرف نمیزنم "
          
          با پشت انگشت هاش گونم نوازش کرد و گفت .
          " از خجالت قرمز شدی ! "
          
          Vkook
          
          https://www.wattpad.com/story/319706899?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=YSsMa1byXekDaJTynEkSjthQSDRn9UaNelXRx4K9zdtFK0fud4YzQ%2Fdl%2F3wQ6MVhxSWzqAqheJkdofFlmXbv6eTsORIirEBBzrFckRj6z8w0oMjKvzvZJCkRyHyycKrL

ZahraVahidi1

Gol_queen

سلام عزیزم خوشحال می شم به جمعمون اضافه بشی.
          
          
          "-از کدوم بیشتر می ترسی؟ با من بودن یا رفتنم؟
          -نتیجه اش یکی نیست؟ اگه بفهمند هم از دستت می دم."
          
          
          https://www.wattpad.com/story/351162856?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Gol_queen&wp_originator=lkhGEH4o8nwnJU7TRB7CnXJd2fY4ZLowRJayfyabMLuy5sWVAmuw1i%2FquKrAIlvainRBe9IocPiSFOgvBT9A5GPKg6Ps%2BJmmAMr0tdXT4bJ4iFj%2FBFmjWXCFDdixH3m4

Armytaew

@Gol_queen موفق باشی 
Reply