CAFEVKOOK

آرمی‌هایِ خوشگلی که فیکشن «ضربان» رو دنبال می‌کنید، بشتابید که همین الان پارت 9 رو براتون آپ کردم. بسی هم طولانی و خفنه پس حتماً بهش عشق بورزید، هووم؟ لاو یو آل
          	
          	
          	https://www.wattpad.com/story/343764725?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=CAFEVKOOK&wp_originator=3eBVzJEqCCldsQ4%2F06w6M%2ByPzP%2B%2Bx4qds9BAbSgHsmKTm9nFX21fRm0kEoKV0B8sIaxgX0JulvuqAYqd56uJShal42RQRPCe4znM6KEK3ZxqJye%2BlTtbMkU8SRSS%2F7jg

SarinaMehrabi

ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :) 
          اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث"  رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
          
          
          " میراث " 
          
          دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
          نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟ 
          یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
          اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، می‌شد؟
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi

Teahkook_writer

سلام و درود خسته نباشید ادمین جون 
          بنده یه خواهشی ازتون داشتم 
          میخواستم اگر ممکنه اسم اصلی رمان 911 رو بهم بگید .
          
          این رمان ترجمه ای ، همونیه که نویسنده اش توماس چاستین؟ 
          
          لطفا اگر هنوز فعالیت میکنید بهم جواب بدین .
          
          

Seti656700

پارک چانیول پسری بیست و چهارساله که عاشق برادر ناتنی خودش میشه و وقتی بکهیون متوجه احساسات عمیق چان به خودش میشه اون هر بار به شدت پس میزنه مهم نیست اون مرد چند بار می‌شکنه و چه زجری تحمل می‌کنه و بنظرتون چی میشه اگر توی تصادف چان وارد بدن معشوق بکهیون بشه ؟ می تونه از اون همه اتفاق جون سالم به در ببره ؟ می تونه به بدن خودش برگرده ؟
          و کلی سوال دیگه....
          
          ---------------------------------
          
          -خوبی؟
          +خوبم 
          -اینجوری به نظر نمی‌رسه 
          هومی زیر لب گفتم 
          -درد داری ؟
          سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم 
          -زمان دردتو آروم می‌کنه 
          لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم 
          قهقهه ای که پر از درد بود
          مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
          +کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده 
          -چرا ؟!
          +چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدم‌های غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
          
          -----------------------
          
          I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

Acha_ff

سلام عزیزم، ببخشید بی‌اجازه‌ی شما وارد مسیج بورد می‌شم و این پیام رو می‌ذارم. لطفا از فیک جدید من حمایت بکنین و یه سر بهش بزنین شاید خوشتون بیاد. منتظر نگاهِ چشم‌های قشنگتون هستم و امیدوارم فیکم ارزش وقت گذاشتن شماها رو داشته باشه♡♤
          
          
          https://www.wattpad.com/story/371005364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Acha_ff