Following
Sign up to join the largest storytelling community
or
Stories by [~tata tommo💎👑]
london ghoul «L.H» «Z.M»
لویی به مری درخواست قرار گذاشت و خیلی خوشحال بود...بدون اینکه بدونه مری یه غوله...
*مقدمه حتما خونده بشع*
scissor(tata tommo) L.S - Z.P
چشمای ابی خونیش تو تاریکی برق میزد
سمت اون مرد اومد و قیچی رو سریع تو چشم اون مرد فرو کرد...
و انتقام مادرشو...
Bloody nightmare
_هعی بنظر تو تاریکی مطلق مثل چی میتونه باشه؟
+میتونه هرچیزی باشع...مرموز..بی اعتماد..ولی..
_ولی؟
+خود تاریکی...