EK_Babbaei

فیک Faded دوباره پابلیش شد.
          	با یک پارت جدید. 

vvvvv_kok

قتل های مشکوک تو کشور هایی که با هم متحد بودن باعث جاری شدن ترش تو رگ های مردم و سیاستمدار ها شده بود ولی در این بین گاراگاه جئون و فرمانده کیم عشق رو بهم تزریق میکردن و پا به پای هم برای جلوگیری از انقلابی سیاه می‌جنگیدند 
          ممنون میشم کاپل های ما روتو این انقلاب سیاه همراهی کنید 
          https://www.wattpad.com/story/387817906?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vvvvv_kok

jkscorp

پارک جیمین، جانشین مخفی امپراطوری پارک‌ها که به مدت بیست و دو سال هویت و اطلاعاتش پنهان بود، بعد از مرگ خانواده‌اش توسط اداره‌ی پلیس بازداشت و به حبس ابد محکوم می‌شود. 
          با پیشنهادی که کیم نامجون، افسر عالی رتبه‌ی کره‌ی جنوبی به او می‌دهد، مغزش را به کار انداخته تا دوباره در مسیر قرار بگیرد و راهش را به سمت جئون جونگکوک و رقیبش، کیم تهیونگ باز کند.
          
          • برشی از متن:
          من چیزی شبیه به قهرمان زندگیت نیستم که از دست آدم بدها نجاتت بدم، پارک جیمین! 
          دنیا شبیه داستان‌هایی نیست که مادرت قبل خواب برات تعریف میکرد.
          
          • Couples: Vkook / Kookmin / Vmin
          
          • Genres: Dark / Harsh / Smut / BDSM / Action / Crime / Mystery
          
          https://www.wattpad.com/story/278980633?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=jkscorp

Seti656700

کیم تهیونگ و جىٔون‌ جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر  ملاقات کنن ؟
          
          -------------------------
          
          تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!
          
          
          I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

SarinaMehrabi

ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :) 
          اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث"  رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
          
          
          " میراث " 
          
          دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
          نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟ 
          یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
          اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، می‌شد؟
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi

IELAORIGINAL

║▌║▌║█│▌
          نماینده ی همه چیز تموم کلاس تهیونگ، و شر ترین پسر مدرسه جئون، سایه ی همو با تیر میزنن. اما مشکل اینجاست که تهیونگ کراش وحشتناکی روی جئون داره! 
          تا اینکه یه شب... یه ناشناس به تهیونگ پیام میده...
          
          «این آیوی هات و هیجانی با کاپل کوکوی رو از دست نده!»
          
          https://www.wattpad.com/story/318397534?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=IELAORIGINAL
          
          ║▌║▌║█│▌