moonriver85

یه مسافرتِ کوتاه،در حدِ یه تعطیلات تابستونی...
          میتونه زندگیتو به کل تغییر بده..!
          تابستونی که قرار بود بهترین و خاطره انگیز باشه برای همه...
          اما فقط یادآور تلخی‌ها و تاریکی‌ها میشه...
          دختری کنجکاو‌ و ماجراجو که به یه سفرِ کوتاه می‌ره به مکانی مرموز و رازآلود...
          اما اونجا متوجه تاریکی‌ها و رازهای پنهانی میشه که دیدشو نسبت به همه‌چیز عوض میکنه...
          و هیچوقت نمیتونه به زندگی سابقش برگرده و ازش آدم دیگه‌ای می‌سازه...
          یه قصر متروکه‌ی ویکتوریایی که در عمق خودش رازها،کینه‌ها،خیانت‌های زیادی جای داده...
          و‌ داستان های زیادی برای تعریف کردن داره...
          خاندانی اشرافی و نجیب که نیمی گرگینه و نیمی خون‌آشام بودند...
          و یه زندگی غرق در راز و تاریکی داشتند اما فقط یک نفر می‌تونست پرده از این رازها بکشه...
          و او‌ کسی نبود جز لوسی...!
          https://www.wattpad.com/story/405499548?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

قصر جاییه که توش آدم خوبی بودن یا عادل بودن بزرگترین جرمه!
          سیاست های کثیف،جرم و جنایت های بزرگ و توطئه جای جای قصر رو فرا گرفته...
          تنها چیزی که همه توی این قصر بهش چنگ میزنن و به خاطرش مرتکب قتل های بزرگ میشن،قدرته!
          محبوبیت،شهرت و احترام همش به وسیله ی قدرت میاد
          اینجا مهربون بودن عاشق بودن عادل بودن بزرگترین ضعفه
          و فقط آدم بدی بودن بد ذات بودنه که کمکت می‌کنه به قدرت برسی!
          قدرتی که به کثیف ترین شکل ممکن بدست اومده،اما به شگفت انگیزترین شکل ممکن پایدار میمونه...
          
          _زندان‌بان،غریبه ی آشنا
          روایت عشقی بر سایه ی اختلاف طبقاتی و پستی و بلندی های فراوان اما حقیقی و پاک؛♥️
          
          https://www.wattpad.com/story/404992506?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

یه ایده و‌ کمک برای شما!
          یه شاپ برای کاورهاتون..
          کاورهای فیکتون رو‌ بدون نگرانی به ما بسپارید..
          تهیه ی کاور،ایده ی اسم فیک،ایده ی خلاصه ی فیک و...
          تیزر فیک هم خواستید در خدمتتونم❤️✨
          برای اطلاعات بیشتر و باخبر شدن از باقی امتیاز ها و‌ کمک هایی که میتونم بهتون بکنم فقط کافیه به پارت اول معرفی سر بزنید❤️
          ممنون میشم به باقی دوستانتون و آشنایانتون هم خبر بدید و حمایت کنید
          https://www.wattpad.com/story/381373699?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85
          
          

moonriver85

زندگی یه اکیپ چهارنفره دخترونه!
          که هر چهارنفرشون از اعضای بلک پینک هستند!
          چی میشه اگه اعضای بلک پینک رو جای چهارتا دختر ایرانی تصور کنیم؟
          یعنی در واقع تصور کنیم هر چهارنفر اونها ایرانی هستند!
          اونها داخل یه خوابگاه دانشجویی زندگی می‌کنند..
          و هر چهار نفرشون یک رویا و هدف رو دنبال می‌کنند..
          اونها در هر ماجرایی،در پستی و بلندی ها و سختی ها و آسونی ها در کنار هم هستند و مشکلات همدیگه رو حل می‌کنند..
          و درست مثل یک خانواده هستند..
          دوست داری بدونی اونها چطور اکیپی هستند و چجور ماجراهایی دارند؟
          پس فقط کافیه همراهمون باشی و فیکمون رو دنبال کنی!❤️
          ممنونم ازت سوییتی!^^
          
          https://www.wattpad.com/story/377146157?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

این میتونست یه شروع دوباره برای تو‌ باشه..
          یه عشق دوباره و یه زندگی تازه..
          ولی تو‌ اینو بدون حضور من داخل زندگیت میخواستی!
          میخواستی به تنهایی اوج بگیری و وقتی اوج گرفتی،باهام خداحافظی کنی..
          بهت گفته بودم هانی..
          یا مال منی،یا مال هیچکس!
          همیشه توی انتخاب هات یه احمق به تمام معنا بودی..
          برای همین هم کریسمست رو خراب کردی!
          کریسمس مبارک جنی کیم!
          https://www.wattpad.com/story/377098154?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

میگن باید از کسی که چیزی برای از دست دادن نداره،ترسید..! 
          چون دیگه خط قرمزی نداره و ممکنه هر کار دیوانه واری انجام بده.. 
          خوب...من خیلی وقته که چیزی برای از دست دادن ندارم..! 
          
          _بلاچاو فصل دوم 
          
          https://www.wattpad.com/story/337760274?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85&wp_originator=nGD%2B%2FQ7nofy4RCZwo18zOmRdK%2Bb%2BEKASL2qj7f0FFwmUe6CLT%2FIV87N%2FoR%2BAdNVskOICzYC%2FNYYt9W9A3IaBRAssbRrMXdOQN4QETptFxSS%2FSFmcvRYa0kTxS%2BvrNsCu

moonriver85

زیبایی.. 
          چیزی که همه این روزا فارغ از جنسیت دنبالشن..! 
          آدما زیبایی و زیبا بودن رو دوست دارن و این یه چیز کاملا طبیعیه..
          اما...اگه یه دختر احساس کنه که زشته،اونوقته که زندگیش سیاه میشه و تبدیل میشه به جهنم..! 
          ولی هیچ کس زشت نیست..
          تو فقط باید زیبایی های خودتو پیدا کنی.. 
          و بهش افتخار کنی.. 
          این...چیزیه که من انجام دادم..! :)
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/329701685?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85&wp_originator=IxupBFc5xXmN1VhNN3ogDvoum1u24EGgRVQuWhR3JsfN1axwfP1xOmo%2FGhox2wfmcLnMWoEFO6xI9lsOp%2FonLXbOh%2F4gQSlrsSwWNhwEFc7hc%2F%2BGCfFs6Qb84jsgqfl3

moonriver85

من جنگیدم و جنگیدم و جنگیدم.. 
          کنارم پا به پام اومدی و بهم گفتی اولین ستاره ی رویاهام میشی.. 
          بهم گفتی رویاهامو برآورده میکنی.. 
          الان کجاییم؟! :) 
          هیچ فکرشو میکردیم یه روز هرکدوممون بیفتیم یه قسمت از روزگار؟! 
          جدا از هم.. 
          اینو بدون که میدونم که الان سختمونه ولی میرسیم به جایی که حقمونه :) 
          این فیک درمورد خودم و رویاهامه :) 
          اگه میخوای با رویاهام همراه بشی،فقط کافیه این فیک رو دنبال کنی و به ریدینگ لیستت ادش کنی :) 
          https://www.wattpad.com/story/327641331?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=stella1385&wp_originator=7tXCdrDFmUSZl5AS1yHHsoa2iyh5NqbwMc2gQluJkvb7OAuIO%2BFhPQ%2Fhb%2BT0AJcBoKhaPffjnnPEnFYlrL0MWqMBGK1xcll1Ks87AXV11sa9SD0XmB8tKGd8hF4RldY9

moonriver85

رزی،دختری که از خانوادش متنفر بود.. 
          اون ازشون ضربه خورده بود و به خاطر همینم چشم دیدنشونو نداشت.. 
          یه روزی توی جنگل از خانه ی افسونگر خانه ای که متعلق به موجودات ماورایی و ومپایرها و گرگینه ها بود سر درمیاره.. 
          اگه میخوای درمورد سرگذشت رز از این خونه رو بدونی دعوتت میکنم به خوندن بوکم به نام«دژاوو»
          https://www.wattpad.com/story/323311879?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=stella1385&wp_originator=gpX0o17dNTuMIhTLoODij1qyWhNDzPfzbJTrZxzZ7I60zNCF%2FYOhLHPNDD2waGBYsCqXVxUStDZpvs6GmlL78WxBtiPEF1NMw6c1uGa1v96xkpPX71pxWBqDW9zERo%2F5