Seti656700

کیم تهیونگ و جىٔون‌ جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر  ملاقات کنن ؟
          
          -------------------------
          
          تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!
          
          
          I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

san_yas

This is a story of peace and love...
          
          درگذرِ زمانی که جهانِ عنصر افزار‌ها با فجایعِ جنگ، بی‌عنصری و نبودِ آواتار به جلو می‌رفت؛ 
          انسان‌هایی برای نجاتِ آینده‌ای که رو به نابودی و فروپاشی حرکت می‌کرد، با وجود تضادها و تناقص‌ها یکی شده و راهیِ مسیری سخت شدند!...
          شاهزاده‌ی سومِ سرزمینِ آتش در بِحبوحه‌ی گرفتاری و رنجِ مردمِ دنیا، بی‌ هیچ انگیزه و هدفی خودش رو در لذت و بیخیالی غرق کرده...
          اما شاید یک نفر قادر به تغییرِ اون و قرار دادنش در مسیرِ نجاتِ یک جهان و همینطور عشق باشه!...
          
          https://www.wattpad.com/story/373155193?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=san_yas

Tiapozi06

هایی زیباااا
          امیدوارم حالت خیلی خیلی خوب باشه
          ببخشید اینجارو شلوغ میکنم 
          اما خوشحال میشم اگر دوست داشتی 
          از افرودیتم حمایت کنی مهربووون❤
          
          https://www.wattpad.com/story/346246056?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Tiapozi06
          

Nabi14252

بکهیون با ذوق یه لبخند خرگوشی میزنه 
          چانیول میزنم زیر چونه اش میگه :
          +هیچوقت دیگه اینجوری نخند شاید دلت نخواد وقت و بی وقت لنگ بزنی.
          
          ______________________
          
          -‏ذات آدما هیچوقت عوض نمیشه، اینقدر زور نزن ازش اونیو بسازی که خودت میخوای. هم نادرسته هم تلاشت بیهوده‌س.
          ______________________
          
          
          I think you'd like this story: "Gazelle" by Nabi14252 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/368217751?utm_source=android&utm_medium=mobi.mmdt.ottplus&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Nabi14252
          
          خوشحال میشم حمایت کنید :))