Its_vante

فقط اگر تا بدین حد ضعیف و پیزوری نبودم، یه سد می‌شدم بین تو و مشکلاتت تا که تازیانه های سیلاب فنا به تن نحیفت نخوره، فارق از اینکه تن خودم تا چه حد ظریفه و مستعد شکستن. فقط اگر تا بدین حد له و لورده نشده بودم، چنان ستایشت می‌کردم که بلندترین قله های پیشرفت و ترقی رو لایق روح ارجمندت بدونی و قائل جملات پر از نوری باشی که همیشه لبهات مستحق چشیدن طعم خوششون بودن، فارق از اینکه چقدر سخته که با روحی آزرده، در حالی که لبهای خودم از درد به هم چفته از توی تاریکی دیدت بزنم و بهت مفتخر بشم. فقط اگر تا بدین حد گنه کار و آلوده نبودم، جوری لمست می‌کردم که تاریخچه تمام سیلی ها و زمین خوردن ها پاک بشه و تقویم تنت رو از نو بنویسم، جایی که هیچ زخمی به قدر درمان نشدن عمیق نیست و هر لمس زخمی جدید رو باز نمیکنه. جایی که هنوز چاقو ها یکی پس از دیگری مثل فرو رفتن کارد در کره توی پوست نرمت فرو نرفتن و قلبت هنوز تحمل عاشقی رو داره. فاقد از اینکه تن خودم چقدر محتاج لمس شدنه، و چقدر زخم چرکین و عفونی دیرینه داره. فقط اگر توانش رو داشتم. اگر زورم میچربید به بازوهای عضلانی و مستکبر و مستعمر این جهان فانی. اگر کمتر ضعیف بودم. اگر دست تقدیر از گردن از مو باریکتر من می‌گذشت. اگر می‌تونستم... اگر می‌تونستم.. 
          	ببخشید عزیزم. نمی‌تونم.
          	18 jan, 2025

Its_vante

فقط اگر تا بدین حد ضعیف و پیزوری نبودم، یه سد می‌شدم بین تو و مشکلاتت تا که تازیانه های سیلاب فنا به تن نحیفت نخوره، فارق از اینکه تن خودم تا چه حد ظریفه و مستعد شکستن. فقط اگر تا بدین حد له و لورده نشده بودم، چنان ستایشت می‌کردم که بلندترین قله های پیشرفت و ترقی رو لایق روح ارجمندت بدونی و قائل جملات پر از نوری باشی که همیشه لبهات مستحق چشیدن طعم خوششون بودن، فارق از اینکه چقدر سخته که با روحی آزرده، در حالی که لبهای خودم از درد به هم چفته از توی تاریکی دیدت بزنم و بهت مفتخر بشم. فقط اگر تا بدین حد گنه کار و آلوده نبودم، جوری لمست می‌کردم که تاریخچه تمام سیلی ها و زمین خوردن ها پاک بشه و تقویم تنت رو از نو بنویسم، جایی که هیچ زخمی به قدر درمان نشدن عمیق نیست و هر لمس زخمی جدید رو باز نمیکنه. جایی که هنوز چاقو ها یکی پس از دیگری مثل فرو رفتن کارد در کره توی پوست نرمت فرو نرفتن و قلبت هنوز تحمل عاشقی رو داره. فاقد از اینکه تن خودم چقدر محتاج لمس شدنه، و چقدر زخم چرکین و عفونی دیرینه داره. فقط اگر توانش رو داشتم. اگر زورم میچربید به بازوهای عضلانی و مستکبر و مستعمر این جهان فانی. اگر کمتر ضعیف بودم. اگر دست تقدیر از گردن از مو باریکتر من می‌گذشت. اگر می‌تونستم... اگر می‌تونستم.. 
          ببخشید عزیزم. نمی‌تونم.
          18 jan, 2025

Its_vante

کاش فقط میتونستم اعداد رو به زبون بیارم، بدون اینکه اونهارو بشمرم. به کلمه ها نگاه کنم بدون اینکه تلاشی برای خوندنشون بکنم و چهره هارو ببینم بدون اینکه بشناسم. از صمیم وجود امیدوارم بار دیگه بدون اینکه ملزم به دونستن این مفاهیم اذیت کننده باشم به دنیا بیام. به عنوان یک کند ذهن. عقب مونده. سمور. موش کور. فرقی نمیکنه. هرچیزی، هرچیزی بجز انسان. تا شاید، فقط شاید وقتی که اعداد رو نشمرم و کلمه ها رو نخونم و چهره ها رو نشناسم، دست از توصیف چندباره ی اونها با انواع شیوه های بیانی بردارم. شاید فقط وقتی که از ماهیت انسانی نجات پیدا کردم بتونم ادبیات و کلمات رو رها کنم و به زبان ساده تر کمتر توی جملات و کلمات وجود داشته باشم و بیشتر فقط باشم. بدون حرف اضافه.

Its_vante

شروع مسمومی برای اولی انتخاب کردم. از همون ابتدا هم، چندان مستعد یه آغاز نبودم. در هر حال. 
          
          چیزی که مارو متصل میکنه به هم. چسب نیست ولی چسبنده ست. طناب نیست، ولی اسارته و دربندی. میتونه کشنده باشه. برای پایان، قربانی میگیره. وقتی اسمش بیاد، تنت به دو بخش مساوی دچار کشش میشه. نمیدونی پذیرای دردش باشی یا لذتش. نمیخوای که به اسم ریسک حماقت کنی، ولی رغبت و لذتت براش میچربه به احتیاط و ملاحظه. همیشه روی بلند ترین سکو، از موزه ی کینه در وجود ماست. بعضی با آب و خاک و لگد، شعله هاش رو مهار میکنن. بعضی هم، بهش غذا میدن. میذارن نمو کنه و به تکامل برسه. شعله ای که گماشته میشه تا شعله ی دیگری رو به خاموشی بسپره. شکسپیر، جوری ازش نوشته که گویا خودش قربانیِ خشمی شده و نیازمنده که آثار اون خشم رو، با شعله ای جدید بسوزونه. شعله ای مبدل به آب. تلافی ای که معمولا، پایان باز رها میشه.  
          
           hint:  •-• • •••- • -• --• •