ItuHide

هایی بچه ها، "استاکر من" احتمالا بیست- بیست و یک پارت بشه و بعد از اون بلافاصله آپ وینتر که پارت هاش آماده است و به طور مرتب جمعه ها آپ می شه شروع می شه♡
          	برای آپدیت های بیشتر و اطلاعات بیشتر، می تونید توی کانالم جوین بشید.
          	@ituhide
          	لاو یو❤️

maybe_nobody

@ItuHide علاقه مندم بدونم معنی و دلیل نیک نیمت چیه؟ ItuHide یعنی چی؟
Reply

tb51214

خسته نباشی بی صبرانه منتظر وینترم
Reply

skxlars

@ItuHide وای ایتو واقعا خسته نباشی 
Reply

silvia_wr

داستان دو شاهزاده از دلِ سلطنت آتلانتیس، عشقی با قدمت دوازده‌هزار سال که هنوز هم به زیباییِ قبل در جریانه.
          شاهزاده کونگ تهیونگ که تمام کشور و خانواده‌ش رو توی جنگی ظالمانه از دست می‌ده و به عنوان تنها بازمانده برای انتقام به سرزمین دشمن می‌ره. هویت واقعی خودش رو مخفی می‌کنه و اونجا تبدیل به یه برده می‌شه؛ برده‌ای که حالا تنها انتخاب برای باز شدن راه انتقامش شرکت در مبارزه‌ای تن‌به‌تن با ژنرال سلطنتی آتلانتیسه. و اون کسی نیست جز جونگکوک، شاهزاده‌ی دشمن!
          تهیونگ یا باید در این مبارزه پیروز بشه و بار خفت برده‌گی رو از روی دوشش برداره و یا، با شمشیر شاهزاده کشته می‌شه!
          
          • ˖°⋆ 
          
          داستانی عاشقانه از دل جزیره‌ای افسانه‌ای که بعد از هزاران‌سال راهش رو به مثلث برمودا طی می‌کنه که هیچ انسانی از ماهیت اونجا خبر نداره؛ پادشاه اقیانوس‌ها که هنوز هم به دنبال معشوق گم‌شده‌ش می‌گرده. و بعد پسری شبیه به معشوقش توی اقیانوس اطلس غرق می‌شه...اون خودشه یا نه؟
          
          ㅤׂㅤ ࣪ ㅤׂㅤ⭒
           ⭒ㅤㅤׂ 
          
          https://www.wattpad.com/story/348644723?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=silvia_wr

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من تازه به‌پایان رسیده و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگه بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاهِ تیره‌رنگِ تو رُلِ سیگاری بود که با عطرِ شکلاتیش قلبم رو به‌آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به‌جای عطرِ شکلاتیِ چشم‌هام،لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تاابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

jkscorp

• Devil Kins 
          
          پارک جیمین، جانشین مخفی امپراطوری پارک‌ها که به مدت بیست و دو سال هویت و اطلاعاتش پنهان بود، بعد از مرگ خانواده‌اش توسط اداره‌ی پلیس بازداشت و به حبس ابد محکوم می‌شود. 
          با پیشنهادی که کیم نامجون، افسر عالی رتبه‌ی کره‌ی جنوبی به او می‌دهد، مغزش را به کار انداخته تا دوباره در مسیر قرار بگیرد و راهش را به سمت جئون جونگکوک و رقیبش، کیم تهیونگ باز کند.
          
          • برشی از متن:
          من چیزی شبیه به قهرمان زندگیت نیستم که از دست آدم بدها نجاتت بدم، پارک جیمین! 
          دنیا شبیه داستان‌هایی نیست که مادرت قبل خواب برات تعریف میکرد.
          
          • Couples: Vkook / Kookmin / Vmin
          
          • Genres: Dark / Harsh / Smut / BDSM / Action / Crime / Mystery
          
          https://www.wattpad.com/story/278980633?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=jkscorp

azyixl

اقای استاکر چهارمین فیکی بود که ازت خوندم و مغزت واقعا تحسین بر انگیره تنها یه فیک مثل فیک های تو خوندم وهمیشه دنبال مثل اون بودم تا تورو پیدا کردم 
          سر اقای استاکر مخم به معنای واقعی گوزید 
          غم زیادی داشت ولی با تمام وجود عاشقش شدم 
          عاشق همه چیز مخصوصا عشق جئون 
          ممنونم 
          ولی مغزم درگیر سایه است چون جیمین میشناختش اونو احتمالا گرفتن البته 
          ممنون بابت فیک قشنگت

NAFAtysss

یک پسر از دنیای الهه‌ها به زمین تبعید میشه تا حقیقت عشق رو پیدا کنه.
          اما عشق واقعاً چیه؟
          آیا فقط یک دروغ بزرگه، یا چیزی بیشتر از یک احساس؟
          
            تقدیم به کسانی که دنبال چیزی بیشتر از یک افسانه میگردند
          
          https://www.wattpad.com/story/386731173?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=NAFAtysss

jkscorp

داستان امگای مغلوبی که با انگشت‌نما شدنش در جامعه، رفته رفته صبر و ضعفش جای خودش رو به بی تحملی و قدرت داد و او تصمیم گرفت تا شهرش را برای مدت نامشخص که حدس می‌زد تا آخرین لحظه ی زندگی‌اش باشد، ترک کند و برای ساختن زندگی‌ای همراه با همه ی آرزو‌هایش درست در وسط جزیره ی اولونگدو، آماده شود، اما هیچوقت در اطرافش انتظار گرگ سیاه پوشی را که هر قدمش را می‌پایید، نداشت.
          
          https://www.wattpad.com/story/285640582?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=busantownroad