The_niflora

yadegar

مرسی بابت وقتی که گذاشتی^_^

Jeon_turnip

@yadegar وای هارتم کیوت
Reply

yadegar

@user01699058 نومودونم :)))
Reply

Quiwel_

shayllllin

Jeon_turnip

@shayllllin^^ مشکلی نیست دارلینگم حتماا 
Reply

anam_vkooker

مرسی که ترست میو میخونی و بهش ووت میدی
          •3•

Jeon_turnip

@anam_vkooker هیییی خدانکنه ")
Reply

anam_vkooker

@user01699058 دورت بگردم خب
            *-*
Reply

Jeon_turnip

من نمیدونم چرا اومد
Reply

minVictor_vjk

اوهایو گودی ؟ 
          ببخشید که بی اجازه وارد برد مسیجت شدم .
          من یه فیک به اسم اکراسد / Accursed / نوشتم ممنون میشم اگه ببینش و بهش ووت و کامنت بدی ^^ 
          - ویکتور 
          https://www.wattpad.com/story/289355511-accursed-vkook%E2%81%BA%C2%B9%E2%81%B8

kookieee77

هایی;)
          ببخشید مزاحم شدم.. اما یه پیشنهاد کوچیک دارم که شاید نظرتو جلب کنه..
          اگه دنبال یه داستان پر ماجرا شایدم گاهی دلخراش دو تا برادر کاملا متفاوت هستی...خب یه سر بزن و باهاشون همراه شو قضاوت این دو با تو..
          https://www.wattpad.com/story/291633651?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=kookieee77&wp_originator=U%2BylezSdWoySJLm52r2U%2FVOp3syBZyqUgP8lWZ0RhAUZYfgy8RPvjIzXHbHIWQi0rcmdoQKQBtaRn1SNtBY9AYGpT28X%2FcD3RFeY6Qe7WPdjOK5qyUVG7lr2EDSuls0y

Jeon_turnip

@kookieee77 حتماا ببخشید دیر جواب دادم 
Reply

Silver4064

هلو لاو♡
          
          برای اولین بار دارم یک فیک وانگشیان می‌نویسم با یه ایده جدید...
          
          ...پسری منزوی و ساکت در تمام مدت زندگیش خواب هایی عجیب از زندگیی می‌بینه که مال خودش نیست.
          خیلی وقت ها از خواب بیدار میشه و فقط یک اسم رو فریاد می‌زنه. 
          ″وی ینگ!″
          لان ژان هیچوقت آشفتگی و درد درون سینه اش رو درک نکرد. تا اینکه یک روز با کتاب ′استاد تعالیم شیطانی′ آشنا شد.
          اوایل اون فقط یه کتاب بود ولی با گذر زمان اون دید که خیلی از نوشته ها شبیه خواب های اون هستن!
          در عرض یک روز کتاب تمام کرد و تمام شب رو به این فکر کرد که چه چیزی درسته و چه چیزی غلط؟ چی واقعیت و چی خیال؟
          تا اینکه چشماش و باز کرد..
          لان هوآن، برادرش بالای سرش بود؛ اما او لباس هایی به تن داشت که برای عصر امروزه عجیب بودن. همچنین اون سر بند عجیب که روش نماد یه ابر روان داشت.
          صبر کن...!
          اون توی یه دنیای دیگه بود، اون توی دنیای کتابی که دیشب خونده، تناسخ پیدا کرده بود..!༻
          
          امیدوارم ازش خوشت بیاد، خوشحال میشم بهش یه سر بزنی⁦♡‿♡
          
          https://www.wattpad.com/story/255988197?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Silver4064&wp_originator=bp%2FK4bfNGx3VtIf4gmw5zPxoIj%2BVoZr0wROouBJ6aTQxakeg65%2FV9qe5CqYval3LB3a53SnkjNYWNlX6%2Bi2xNfX2h0vTO7cHl2wIicLyeCmlF%2FM%2BoC0%2B%2F8fFW7s0blzc

Silver4064

@user01699058 ⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩
Reply