JohnnyVeniz

کاش میشد بچه شم دوباره
          	بریم شمال

JohnnyVeniz

بهم گفت تو هم مادر من بودی هم پدرم
          اره خب
          توام اون بچه ای بودی که من هیچوقت قرار نیست داشته باشم
          اما
          من 
          منی رو نداشتم کنار خودم
          من خیلی تنها بودم
          اگه مامان بابا
          مامان بابای اون نبودن بجاش
          مامان بابای من که
          بودن

JohnnyVeniz

چند شبه از اون شباس
          ک خوابم میاد خیلی و بیخوابم و داغونم و ولی خوابم نمیبره و تهش مجبور میشم با طلوع خورشید قرص بخورم که دو ساعت حداقل سر صبح بخوابم

JohnnyVeniz

نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی نگار تو نمیتونی معجزه کنی خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو خفه شو بمیر بمیر‌ بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیز بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر جون بکن بمیر بمیر بمیر جون بکن بمیر بمیر بمیر بمیر بمیر جون بکن جون بکن جون بکن تقلا کن جون بکن سخت بمیر سخت بمیر

JohnnyVeniz

اخه میدونی
          من
          عالیه ولی من نمیکشم حتی دلخور بشم
          حتی حقمو بگم
          البت گفتنشم تاثیر نداره خیلی
          ولش کن
          من ک چیزی ک تو خونه یاد گرفتمو بردم بیرون از خونه
          من ک خودم هزاربار خودمو انداختم زیر پای همه
          اوکیه
          من حتی ترجیح میدم بطور واضح و بزرگی لگدمال بشم

JohnnyVeniz

منم میدونم مریضم
          لازم ب گفتنش نبود
          کسی ک تو این سن و سال هزاردستی بچسبه به خانواده ش چون هیچ چیز دیگ نداره مریضه دیگ
          هوم
          باید ولت کنم به زندگیت برسی
          من ک زندگی ندارم
          تو‌برسی حداقل
          منم یه گوشه میمیرم بالاخره