theskyinStars

جیسونگ پسری ساده و معصوم بود، ولی پشت لبخند ملایمش یه راز تاریک پنهون بود. چیزی که مینهو خیلی دیر فهمید... و وقتی فهمید، وارد جهنمی شد که جیسونگ با دست های خودش ساخته بود.
          
          -"من اون فرشته‌ای نیستم که تو تو خیال‌هات ساختی، لی مینهو... من زهر می‌ریزم تو جامی که با لبخند بهت تعارف می‌کنم. دنیامون پر شده از درد و وسواس، جایی که تنها راه زندگی کنار من، قدم زدن تو سقوطه.
          حالا بگو، می‌تونی این شیطان رو دوست داشته باشی؟ یا اینکه این عشق لعنتی، آخرش ما رو نابود می‌کنه؟"
          
          اگه دنبال فیکشن مینسونگ هستی که با لطافت شروع می‌شه ولی آروم‌آروم کشیده می‌شی به دنیای تاریکی که از اعتماد، کنترل می‌سازه و از عشق، وسواس، پیشنهاد میدم موگه رو بخونی:)
          خوشحال میشم به جمع برف کوچولوهای من بپیوندی♡
          https://www.wattpad.com/story/397971590?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Theaurrora

angel00blue

سلامم میگم میشه فیکی که مینهو داخلس افسر بود رو اپ کنی لطفاا من دارم پر پر میشم میخوام ادامشو بخونم اگه نمیتو بس فقط بگو چی میشه اینکارو بامن نکننننن
          
          راستی اگه دوست داری فیکامو بخون اونام میسونگن مافیایی هم هستن

nana_6104

سلام قشنگم امیدوارم حالت خوب باشه . میخواستم بدونم دیگه آلویز رو آپ نمیکنی؟ 

Kavin-5

@nana_6104 سلام زیبارو ممنونم و همچنین♡
            تو فکر ادامه ش هستم ولی اول باید خودم دوباره بخونمش تا یادم بیاد چه چیزایی نوشتم و شاید بتونم قلمم و اصلاح کنم . 
            پس احتمالا یکی دوماه طول میکشه:<♡
Reply